قسمت: بیستم
چند دقیقه ای می شد که فلیکس چِپیده بود تو اون اتاقِ کوفتیش و معلوم نبود داشت چیکار می کرد.
_لیکس؟! کجایی بچه؟!
با حرص داد زد و جوابش هم شد یه داد متقابل از طرف فلیکس.
+الان...
فلیکس از اون ور داد زد و چان کلافه روی تخت
صاف تر نشست و با حرص شروع کرد به تکون دادن پاهاش.
از دست خودش حرصی بود که انقد لفتش داده و هیچکاری انجام نداده.
باید زودتر رو پا می شد تا سر از کار اون مرد دربیاره و مهم تر از اون، هرجا که اراده می کرد فلیکس رو گیر بندازه و حرصش رو روش خالی کنه.
با حرص دندون قروچهای رفت و کلافه دستش رو گذاشت روی چشم هاش، سرش رو عقب داد و یهو یه صحنهی وحشتناک جلوی چشمهاش اومد.
تو جاش پرید و بخاطر شوکی که یهو به سرش و همین طور کمرش اومد از درد نالهی خفهای کرد و سعی کرد نفس بریده شدهاش رو برگردونه.
تو همین حین یهو فلیکس تصمیم گرفت از اتاق بیرون بیاد و چان رو تو شوکِ دو برابری فرو ببره.
همونطور که فلیکس با رقصِ مزحکی که مطمئنا از نظر خودش سکسی بود بهش نزدیک می شد و لبخند میزد، چان تو شوک خاطرهی تار و وحشتناکی بود که دیده بود.
صورت پسری که تو خون غلت می خورد و بهش التماس می کرد که نجاتش بده!!
پسری که تو رویاش "جیسونگ" صداش زده بود.
+یاااا بنگ چان حواست کجاست؟!
فلیکس که عشوه رفتن هاش به نتیجه نرسیده بود غر زد و روبانی که دور گردنش پیچونده بود رو کند و سمت چان پرتش کرد.
چان تکخندِ گیجی زد و سعی کرد حواسش رو به فلیکس بده و بعدا درمورد خاطرهی وحشتناکی که یادش اومده بود فکر کنه.
_واو...خیلی...خیلی خیلی زیاد خوشگل شدی...
بالاخره به زبون آورد و آب دهنش رو قورت داد.
فلیکس نیشخندی زد و دوباره با ذوق شروع کرد به رقصیدن و باعث شد چان بلند بخنده.
_این مسخره بازیا چیه بچه!!
+بچه خودتی...من یه رقاص حرفهایم و دارم بصورت وی آی پی بهت سرویس میدم...
فلیکس با ذوق گفت و چان نمی دونست چرا، ولی به این حرفش واکنش نشون داد و اخمی کرد.
_دیگه درمورد خودت این جوری حرف نزن... فهمیدی؟!
با لحن سرد و ترسناکِ چان، فلیکس شوکه متوقف شد و با لب های آویزون و چشمهای مظلوم نگاهش کرد.
ESTÁS LEYENDO
Wake up and save me [کامل شده]
Fanfic"بیدارشو و نجاتم بده" نویسنده: boom ژانر: رومنس، درام، اسمات، انگست، جنایی، رازآلود، هپی اندینگ،... کاپل ها: چانلیکس(اصلی)، چانگلیکس، چانگجین، مینسونگ، سونگلیکس،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از عشق او...