ووت
نظر
فالوووووو
یادتون نره 😚🍀**************************
قسمت: بیست و ششم
_فلیکس؟! اینجا چیکار میکنی؟!
چان با لحن وحشیای گفت و نگاه سرزنش گرش رو به فلیکسی داد که رنگش زرد شده بود و این حالتش برای دو مرد کنارش معنی متفاوتی داشت.
مینفو حس می کرد از شدت تنفرش از نوهی عزیزشه و چان فکر می کرد بخاطر وجود پدربزرگشه.
+ه...هیچی...فقط میخواستم با آقای بنگ حرف بزنم...
فلیکس بالاخره به حرف اومد و جَو رو کمی آروم کرد.
انقدر فضا خفه و ترسناک بود که فلیکس حس می کرد ممکنه بخاطر برخورد جرقههای نفرتشون به هم کل خونه بره رو هوا.
*درسته...می خواستم با فلیکس راجعبه دانشگاه و تصمیماتش حرف بزنم...تو که لایق نمی دونی...
_حرفی هم مگه برای زدن هست؟! شما تمام این مدت حتی نیومدین درست و حسابی باهام حرف بزنین...تمام فرمایشاتتون هم از راه اون وزیرِ احمقتون بهم میرسه...حس نمی کنین همین باعث می شه همه چیز بدتر بشه؟! منی که بعد دوسال از کما برگشتم با یه حجمی از بی خبری مواجه شدم و پدربزرگ عزیزم به جای کنار من بودن ترجیح داده به زندگی عادیش برسه و بیخیال نوهاش بشه و منی که عین احمقا اینجام حتی نمیدونم چرا؟! پدر و مادرم کجان؟! چیزایی که باید بدونمو باید از زبون کی بشنوم؟! چرا هرروز که می گذره بیشتر حس می کنم دارم تو منجلابِ بی خبری و گمراهی غرق می شم؟!
چان عصبی تمام مدت با صدای بلندی گفت و فلیکس پشیمون سمتش قدم برداشت و خواست دستش رو بذاره روی شونش که چان با شدت دستش رو پس زد.
_دیگه نمیدونم باید چیکار کنم...کارای مسخرتون داره صبرمو لبریز میکنه...
گفت و بعدِ نگاه تندی به فلیکس چرخید و ازشون دور شد.
فلیکس با لبهای لرزون و چشمهایی اشکی دور شدنش رو تماشا کرد و با صدای پیرمرد به دنیای اطرافش برگشت.
چانش ازش ناراحت بود و قرار بود این ناراحتی تا مدتها ادامه داشته باشه.
*باید باهاش حرف بزنم...همه چیز رو درستش می کنم عزیزم...بیا بریم داخل...
بنگِ پیر دستش رو به کمر پسرِ بیچاره رسوند و سمت داخل اتاق هدایتش کرد.
فلیکس شبیه به یه ربات شده بود و هر کاری که ازش خواسته می شد رو انجام می داد.
شدت وقیح بودن مرد کنارش اونقدر زیاد بود که
نمی تونست هضمش کنه.
باید چیکار می کرد؟!
بیشتر صبر می کرد؟!
به چان میگفت تو سرش چی می گذره؟!
VOUS LISEZ
Wake up and save me [کامل شده]
Fanfiction"بیدارشو و نجاتم بده" نویسنده: boom ژانر: رومنس، درام، اسمات، انگست، جنایی، رازآلود، هپی اندینگ،... کاپل ها: چانلیکس(اصلی)، چانگلیکس، چانگجین، مینسونگ، سونگلیکس،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از عشق او...