*******************
قسمت: سی و هشتم
*فلش بک بعد از تصادف چان و مینگیو*
یک ماه از تصادف چان و مینگیو میگذشت و جیسونگ هنوز که هنوزه نمیتونست باور کنه که مینگیو مرده و پسری که به روستایی رفته و کنار پدر و مادرش زندگی میکنه مینگیو نیست.
طی این یک ماه مدام پسرک که حالا فهمیده بود اسمش فلیکسـه رو زیر نظر گرفته بود و تقریبا بخش عظیمی از زندگیش رو به فلیکس تعلق داده بود.
فلیکس کنار خانوادهاش یه زندگی عادی و آروم داشت اما چیزی مانع میشد تا بیخیالش بشه و بره دنبال زندگی خودش.
میدونست که ممکنه براشون دردسر درست کنه اما حس گناهی که نسبت به مینگیو داشت مانع از این میشد که بیخیال فلیکس بشه، بخاطر همین تمام این یک ماه رو دورادور حواسش بهش بود و تا تونست مخفیانه براش کار انجام داد تا کمی از عذاب وجدان خودش کم کنه.
درسته که در حق مینگیو ظلمی نکرده بود اما همون نفرتی که از پسر بیچاره داشت باعث میشد که الان چنین حسی راجعبه فلیکس داشته باشه و زندگی رو برای خودش تلخ کنه.
***********************
*زمان حال*
با حالت بی حسی کنار تخت پسر بیهوش نشسته بود و به بدن بی جونش نگاه میکرد.
از دیروز که فلیکس از بالای پلهها پرت شده بود تا الان که بالاخره تو شرایط مناسبی قرار گرفته بود از کنارش جُم نخورد و هیچ چیزی، حتی راه رفتن خودش هم نتونسته بود از فلیکس دورش کنه.
پسر کوچیکتر بخاطر ضربهای که به سرش خورده بود تا الان بیهوش مونده بود و دکترش گفته بود تا ثابت شدن شرایط و رفع شدن خطر و بههوش اومدنش باید بیمارستان بمونن و اونا هم همین کار رو کردن.
از دیروز تا حالا بنگ مینفو رو ندیده بود و دعا میکرد که هرگز دوباره نبینتش چون قول نمیداد که بلایی سرش نیاره.
نفس عمیق و حرصیای کشید و دست بی جون فلیکس رو محکم بین دستش فشرد و با بغض سرش رو خم کرد و روی دستش گذاشت.
_لیکس...توروخدا بیدار شو...فکر میکنی خنده داره که بخوای جبران کنی؟! من دارم میمیرم عزیزم...بیدار شو...
گفت و همراه با گریه شروع کرد به هق زدن.
فلیکسش چشمهای قشنگش رو باز نمیکرد و این براش حکم مرگ داشت.
تا کی باید اینو تحمل میکرد؟!
از طرفی هم جانِ عصبی بهش گفته بود که با تیم تحقیقاتی مینهو هماهنگ شدن و میخوان تو جابجایی محمولهی مواد مخدر که مطمئنا میتونستن به بنگ مینفو ربطش بدن گیرش بندازن و چان فقط با حالت پوچی حرفهاش رو تایید کرده بود.
KAMU SEDANG MEMBACA
Wake up and save me [کامل شده]
Fiksi Penggemar"بیدارشو و نجاتم بده" نویسنده: boom ژانر: رومنس، درام، اسمات، انگست، جنایی، رازآلود، هپی اندینگ،... کاپل ها: چانلیکس(اصلی)، چانگلیکس، چانگجین، مینسونگ، سونگلیکس،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از عشق او...