ووت
نظر
فالو 😉*************************
قسمت: سی ام
کنار تخت جیسونگ نشسته بود و همون طور که عمیق در حال فکر کردن بود دست لاغر پسرک رو تو دستش گرفته بود و با انگشتهاش بازی می کرد.
ده ساعت از اون موقع گذشته بود و اون هنوزم خواب خواب بود، البته بخاطر داروهایی بود که بهش داده بودن.
نفسش رو کلافه از بینی داد بیرون و درست وقتی که یکم جابجا شد، پسرک تکونی به خودش داد و نالهی ضعیفی از بین لبهاش خارج شد.
هُول کرده بیشتر سمتش خم شد و با دقت به صورت به هم ریختهاش نگاه کرد.
_سونگ؟! عشقم؟! خوبی؟! صدامو می شنویی؟!
با استرس گفت و دستش رو میون دست هاش کمی فشرد.
بعد از چند ثانیه، پسر کوچک تر بالاخره پلکهاش رو باز کرد و بدون گفتن چیزی به مینهویی که روش خم شده بود نگاه کرد.
_خوبی؟!
+آره...
با سوال دوبارهی مینهو ضعیف و با صدای خشداری گفت.
_ببخشید...
گفت و پیشونیِ باند پیچی شدهاش رو بوسید.
جیسونگ لبخندی زد و فقط بهش خیره موند.
_الان به دکتر میگم بیاد...
گفت و خواست از جاش بلند شه که پسرک با فشار ضعیفی که به دستش آورد متوقفش کرد.
+فقط بمون...جایی نرو...خوبم...
با بیرون اومدن این کلمات از دهن پسر کوچیک تر یهو زد زیر گریه و با پشیمونی سرش رو روی بازوی جیسونگ گذاشت.
_میذارم بری...بعد تموم شدن همهی این بلاها میذارم بری...نمی خوام دیگه بهت آسیب بزنم...نمی خوام دیگه این جوری ببینمت...میذارم بری...
پسر بزرگ تر دیوانهوار همراه با گریه زمزمه کرد و باعث شد جیسونگ هم به گریه بیوفته.
آروم دست دیگهاش رو بلند کرد و موهای مینهو رو نوازش کرد.
+مطمئنم زمان همه چیزو حل میکنه...اینو همیشه مامانم میگه...میگه بالاخره زمانی میرسه که ما هم زندگی کنیم...شاید فقط به اندازهی یک روز یا یک ساعت یا حتی یک دقیقه...ولی بالاخره روزی میرسه که تو هم بگی، آره منم دارم زندگی میکنم...مینهویااا...ما هم بالاخره یه روزی طعم زندگی کردن رو می چشیم...مطمئنم...بذار این روزا بگذره...اینا روزایین که باید بگذرونیم...اینا تمام سختیهایین که باید بگذرونیم...مطمئنم از بعد این قراره نفس بکشیم...قراره زندگی کنیم...
***********************
*فلش بک*
سه ماه از زمانی که با مینگیو آشنا شده بود میگذشت و بعد از این مدت کاملا نظری که راجع به این پسر داشت فرق کرده بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/291982126-288-k327742.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
Wake up and save me [کامل شده]
Fanfic"بیدارشو و نجاتم بده" نویسنده: boom ژانر: رومنس، درام، اسمات، انگست، جنایی، رازآلود، هپی اندینگ،... کاپل ها: چانلیکس(اصلی)، چانگلیکس، چانگجین، مینسونگ، سونگلیکس،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از عشق او...