قسمت: نوزدهم
چند دقیقه ای می شد که بیدار شده بود و داشت به صورت غرق خواب فلیکسش نگاه می کرد .
لبخندی بخاطر اخم بین ابروهای فلیکس زد و دست آزادش رو به گونه ی نرمش کشید .
دستِ زیرِ سرش که خواب رفته بود رو تکونی داد و یکم دورِ بدنِ فلیکس پیچوندش و به خودش نزدیکترش کرد.
بوسه ای به لب های نیمه بازش زد و از فاصله ی نزدیک به صورت زیباش نگاه کرد .
لبخندی زد و گذاشت نفس های گرمش تو صورتش پخش بشه .
چند دقیقهی بعدی رو هم به گوش دادن صدای نفسهاش مشغول شد تا اینکه لیکس ناله ی ترسیده ای توی خواب کرد و تکون محکمی تو بغلش خورد .
چان شوکه ابروهاش رو بالا داد و محکم تر تو بغل فشردش .
+نه...
فلیکس دوباره ناله کرد و تقلا هاش بیشتر شد .
با دیدن قطره اشکی که از چشم هاش بیرون ریخت اخم کرد .
_عشقم؟! فلیکس؟! داری خواب می بینی...پاشو عزیزم...
فلیکس رو تکون داد تا بیدارش کنه و بیشتر از این اذیت نشه، اما بازم تقلا کرد و واضح تر ناله کرد .
+بابا...نه...بابا...نه...نه...نه...
آخرین تقلاش مصادف شد با داد بلندش و از خواب پریدنش .
شوکه و با چشم های اشکی به چان خیره شد و بعد از چند ثانیه با یادآوری خوابی که دیده بود شروع کرد به گریه کردن و خودش رو محکم تو بغل چان انداخت .
+چاناااا...
_هیییششش فقط یه خواب کوفتی بود...
+بابام...مطمئنم یه چیزیش شده...توروخدا کمک کن برممممم...
با گریه التماس کرد و چان برای آروم کردنش شروع کرد به بوسیدن تمام صورتش .
_آروم باش عشقم...میریم...میبرمت پیش بابات...فقط آروم باش...
چان گفت و محکم بغلش کرد و لب های خیس از اشک و شورش رو تو دهن گرفت و محکم مشغول میک زدنش شد .
فلیکس حالا فقط هق هق می کرد و جواب بوسه های چان رو می داد .
با آروم شدنش، چان عقب کشید و درحالی که کف دستش رو روی گونهی خیسش گذاشته بود شیفته نگاهش کرد .
_خوبی عشقم؟!
+اهم...
فلیکس هقی زد و آب دماغش رو بالا کشید .
چان با این کارش خندید .
_کیوت ترینی...
گفت و باعث شد فلیکس هم با گونه های قرمز شده بخنده .
KAMU SEDANG MEMBACA
Wake up and save me [کامل شده]
Fiksi Penggemar"بیدارشو و نجاتم بده" نویسنده: boom ژانر: رومنس، درام، اسمات، انگست، جنایی، رازآلود، هپی اندینگ،... کاپل ها: چانلیکس(اصلی)، چانگلیکس، چانگجین، مینسونگ، سونگلیکس،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از عشق او...