*******************
قسمت: سی و یکم
چان روی تخت سرگرم خوندن کتابش بود که فلیکس وارد اتاق شد.
_کجا بودی؟!
با لبخند گفت و صورت بی حس پسرک اصلا چیزی نبود که انتظارش رو داشته باشه.
_لیکس؟!
+تو باغ بودم دیگه...مگه جای دیگهای رو دارم که برم؟!
با تخسی گفت و چان، شوکه کتابش رو کنار گذاشت و به پسری که وارد روشویی شد و درش رو به هم کوبید خیره شد.
چند دقیقه با نگرانی به در خیره موند و وقتی بالاخره فلیکس ازش زد بیرون نگاه نگرانش رو روش ثابت نگه داشت.
فلیکس به محض خروج سمت چان چرخید و با چشمهای به خون افتاده خیرهاش شد.
_فلیکس...
شوکه و با صدای لرزونی گفت و درد وحشتناکی رو توی قلبش احساس کرد.
دیدن این جوری شکسته بودن فلیکس بهش حس مرگ میداد.
پسرک بدون حرفی با لبهایی که می لرزیدن سمت چان اومد و سریع خودش رو توی بغلش جا داد و پسر بزرگتر بدون حرفی فقط محکم بغلش کرد.
ترسیده بود...
نمیدونست چرا، ولی ترسیده بود...
دیدن تزلزل فلیکس براش وحشتناک بود و اینکه علتش رو نمیدونست هم روی ترسش تاثیر می گذاشت.
هقی زد و محکم تر خودش رو توی بغل چان فشرد.
چان تو جاش دراز کشید تا راحتتر پسر توی بغلش رو بین بازوهاش بگیره.
بوسهای به فرق سَرش زد و همون جا نفس عمیقی کشید.
+چان؟!
با صدایی گرفته و لرزون گفت.
_جانم...
چان با استرس جوابش رو داد.
+تو که چیزی رو ازم قایم نمیکنی نه؟!
با حرف فلیکس تَهِ دلش خالی شد، اما جواب محکمی داد.
_بعضی چیزا رو لازمه که الان ندونی، اما مطمئن باش به نفع جفتمونه...
با جواب چان، نگاهش بالا اومد و با چشمهای سرخ و خیس نگاهش کرد.
+پس کی تموم میشه؟!
_تموم میشه...یه کوچولو دیگه طاقت بیار...
+دیگه نمیتونم...طاقتم تموم شده...به من نگاه کن؟! شدم باعثِ کشته شدن یه آدم...نمیدونم سر خانوادهام چه بلایی اومده و هر کسی که اطرافمِ رو با خودم میکشم پایین...دیگه خستم...اگه تو رو هم از دست بدم دیگه دلیلی برای ادامه ندارم...
BẠN ĐANG ĐỌC
Wake up and save me [کامل شده]
Fanfiction"بیدارشو و نجاتم بده" نویسنده: boom ژانر: رومنس، درام، اسمات، انگست، جنایی، رازآلود، هپی اندینگ،... کاپل ها: چانلیکس(اصلی)، چانگلیکس، چانگجین، مینسونگ، سونگلیکس،... 🔥 خلاصه 🔥 تلاقی دو زندگی متفاوت... از دست دادن عزیزان... تنهایی... جدایی از عشق او...
![Wake up and save me [کامل شده]](https://img.wattpad.com/cover/291982126-64-k327742.jpg)