special part II - inversion

2.4K 638 135
                                    

«وارونگی»

- صبح بخیر بیبی. خوب خوابیدی؟
به محض پدیدار شدن بکهیون تو چهارچوب در، چانیول اولین کسی بود که بهش صبح بخیر گفت. لبخندی روی صورت امگا نشست و خواست جواب آلفاش رو بده که صدای دیگه ای ازش پیشی گرفت و زودتر به حرف اومد.

- آدم می‌تونه وقتی تمام بدنش درد میکنه خوب بخوابه؟ میدونی؟ تو معمولا خیلی به پاپام سخت میگیری.
تهیونگ همونطور که پنکیک های نیمه سوخته اش رو نجات می‌داد با لحن بشاشی گفت. برای اطمینان از سرخ شدن گونه های پدرش حتی نیاز نداشت امگای بزرگتر رو ببینه.

- ادب حکم میکنه بپرسم پسرم.
وقتی چانیول با پسرشون همراهی کرد بکهیون احساس کرد داره آتیش میگیره. از هیچ چیز بیشتر از دست به یکی کردن اون دو نفر برای اذیت کردنش متنفر نبود. البته، شاید در خفا از این همکاری ظالمانه شون لذت میبرد؛ اما هیچوقت قرار نبود بهش اعتراف کنه. پا تند کرد و قبل از نشستن پشت میز صبحانه، بوسه ای روی نیشخند اعصاب خورد کن آلفاش گذاشت.

- جای قور قور کردن بیا صبحونه بخوریم.
تلاشش برای بی خیال نگه داشتن صداش تقریبا شکست خورد و این خنده ی پیروزمندانه ی جفتش و پسرش رو به همراه داشت. چانیول برای اینکه به امگای خشمگین و شرمزده اش آرامش بده، همونطور که با نوک انگشت جای مارکش رو نوازش می کرد، کمی فرومون هاش رو آزاد کرد و با عشق بوسه ای روی موهاش گذاشت.
- عصبانی نباش آدامس بادکنکی. داریم باهات شوخی میکنیم.
- شوخیت بخوره‌ تو سرت. با این بچه تربیت کردنت.
بکهیون با عصبانیتی که حالا تماما ظاهری بود به جفتش توپید و امگاش بخاطر لمس شدن مارکش از خوشی خرخر کرد.

- ببخشید؟ تا جایی که یادمه الگوش تو بودی.
چانیول حق به جانب جواب داد و بعد از گرفتن ظرف پنکیک هایی که یک طرفشون کاملا سوخته بود از تهیونگ، ضربه ای به باسنش زد.
- برو بشین.

بکهیون با ایگنور کردن آلفا نشون داد که نمیخواد ادامه بده و در عوض ظرف پنکیک هارو جلو کشید و مشغول برانداز کردنش شد.
- دیگه وقتشه شوهرت بدیم ته، چون اگه همینجوری پیش بره خودمون سرطان می‌گیریم می‌میریم.

تهیونگ چشم غره ای به پدر امگاش رفت و با لب و لوچه ی آویزون، صندلی کنار پدرش رو برای نشستن انتخاب کرد.
- چون اذیتم کردی دیگه کنارت نمیشینم.

بکهیون همونطور که نون تستی رو به خامه آغشته میکرد، شونه هاش رو بالا انداخت و چشم هاش رو برای پسر چرخوند. بعد از اینکه کمی از مارمالاد توت فرنگی دست پخت خودش روی تست گذاشت اون رو به سمت چانیولی که در سکوت و با لبخند جدال بینشون رو تماشا می‌کرد گرفت و مطمئن شد نگاه تهیونگ تست رو دنبال کنه.
- منم چون اول این تو بودی که اذیتم کردی فقط برای شوهرم تست درست میکنم.
پیروزمندانه گفت و لبخند شیرینی برای آلفاش زد.

AmbitiousWhere stories live. Discover now