شما:
چرا انقدر زود به زود میری؟!
11:50 Amشما:
تو که نمیپرسی..پس خودم از خودم میگم :(شما:
خب همونطور که میدونی، من جئون جونگکوک ام و بازمهمونطور که میدونی، میتونی کوک صدام کنی D:
بیست سالمه و موسیقی میخونمᕕ( ᐛ )ᕗتهیونگی هیونگی هیونگ:
اَه این ساعتِ نحس..شما:
اوه سلام تهیونگی هیونگی هیونگ
چطوری D:
تهیونگی هیونگی هیونگ:
جداً میخوای هربار انقدر طولانی صدام کنی؟!
اینکه بخوای این سه تا کلمه رو تایپ کنی باید 18 بار انگشتت رو روی کیبرد فشار بدی و اینکار حدودا 10 تا 15 ثانیه از وقتت رو میگیره البته این بستگی به سرعت تایپکردنت هم داره ولی در کل تو میتونی توی این تایم کارای دیگه ای مثل دست از سرِ کچلِ من برداشتن هم انجام بدی!شما:
اوه هیونگی چقدر تند تایپ میکنی منم میخواممثل تو بشم( ✧Д✧)!تهیونگی هیونگی هیونگ:
خخب ابن کار خاصی هم نبست..شما:
نخیر خیلی هم کار سختیه!
راستی هیونگی هنوز نفهمیدم منظورت از ساعت نحس چی بود..تهیونگی هیونگی هیونگ:
همون ساعتی که چند شب پیش بهت پیام دادم
و تو امشب دقیقا همون ساعت پیام دادی
اگه اون شب بهت پیام نمیدادم الان همه چی تموم شده بود و راحت شده بودم
ولی حالا فقط خودمو با تویِ چسب بدبخت کردم!شما:
هیونگی دلت میاد بهم بگی چسب؟! ᕕ( ཀ ʖ̯ ཀ)ᕗتهیونگی هیونگی هیونگ:
خیلیم دلم میاد!
حتی شمارهت رو «چسب» ذخیره کردم!!شما:
واااو هیونگی تو شماره ی منو ذخیره کردییییی ૧(ꂹີωꂹີૂ)تهیونگی هیونگی هیونگ:
ابن چیژ خاصی نبست!!!شما:
باشه تهیونگی هل نکن (¬‿¬)تهیونگی هیونگی هیونگ:
ممن هل نکزدم!!!شما:
(˵ ͡° ͜ʖ ͡°˵) ok...
YOU ARE READING
ℂ𝕣𝕒𝕫𝕪 𝕂𝕚𝕞✔
Fanfiction[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] Over thinking:⇘ به حالتی گفته میشود که شخص نشخوار فکری دارد و به کماهمیت ترین چیز ها، ساعت ها فکر میکند. کیم تهیونگ تقریبا از دبیرستان با این مشکل مواجه شده بود و حالا که ۲۱ سالش بود، دیگه نمیتونست تحملش کنه..همه ی اطرافیانش...