خل و چل:
تهیونگی حالت خوبه؟
چرا دو روزه جوابمو نمیدی؟
لطفا جواب بده دارم نگرانت میشم!شما:
اینجا چیکار میکنی؟ طبیعتا باید پیش عشقت باشی!
چرا انقدر به من پیام میدی؟
لابد باز حوصلت سر رفته اومدی به من پیام میدی به حرفام بخندی!
منم خیلی احمقم که دلم برات میسوزه و جوابتو میدم
درواقع یکی باید دلش برای من بسوزه
اصلا الان چرا دارم جوابتو میدم؟خل و چل:
هی هی آروم باش
حالا چرا انقدر عصبی
بعدشم.. تو که هنوز نمیدونی عشقم کیه که حسودی میکنی q(❂‿❂)pشما:
ممن جسوذی نمبکنم
ممن جسوذی نمب|
ممن جسوذ|
ممن|
|
من حسودی نمیکمم!
خل و چل:
ینی چی میشه اگه گازت بگیرم؟ ಥ‿ಥشما:
برو عشقتو گاز بگیر 凸( •̀_•́ )凸خل و چل:
نمیشه بابام دعوام میکنهಥ_ಥ
رو مامانم خیلی حساسهشما:
ملمانن
ملما|
مل|
|
مامانت؟!خل و چل:
آره رفته بود بوسان پیش مادربزرگم
دو روز پیش برگشت ᕕ( ᐛ )ᕗشما:
آها..خل و چل:
ولی تو فکر کردی منظورم دوست پسرمه☞(¬‿¬ )☞شما:
آده|
آ|
نه!شما:
ولی وایسا ببینم.. دپست پسر؟!
ولی وایسا ببینم.. د|
ولی وایسا ببینم.. دوست پسر؟!خل و چل:
یپ
آیم گِی ᕕ( ՞ ᗜ ՞ )ᕗSeen

YOU ARE READING
ℂ𝕣𝕒𝕫𝕪 𝕂𝕚𝕞
Fanfiction[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] Over thinking:⇘ به حالتی گفته میشود که شخص نشخوار فکری دارد و به کماهمیت ترین چیز ها، ساعت ها فکر میکند. کیم تهیونگ تقریبا از دبیرستان با این مشکل مواجه شده بود و حالا که ۲۱ سالش بود، دیگه نمیتونست تحملش کنه..همه ی اطرافیانش...