خل و چل:
هیونگی احیاناً آیدلی چیزی نیستی؟شما:
هان؟!خل و چل:
صدات جون میده برای خوانندگی!!شما:
ممن؟؟؟!!خل و چل:
آره! من موسیقی میخونم و میدونم جنس صدات جون میده برای خوانندگی D':شما:
ذاری توهن میژنیی|
ذاری توهن|
ذار|
|
داری توهم میزنی!خل و چل:
نخیر.. خیلیم راست میگم!
اصلا تو کجا زندگی میکنی؟ بوسان؟شما:
نه سئول زندگی میکنم..خل و چل:
عه چه جالب منم سئولم! (´✪ω✪')شما:
پس چرا اول پرسیدی بوسانم؟!خل و چل:
میخواستم همون اول بدونم ازم دوری یا نهشما:
خب حالا که فهمیدی نزدیکم.. که چی مثلاخل و چل:
میخوام ببینمت! ᕕ( ᐛ )ᕗشما:
من نمیحوام!خل و چل:
ولی من میخوام! (≡^∇^≡)شما:
بای
YOU ARE READING
ℂ𝕣𝕒𝕫𝕪 𝕂𝕚𝕞✔
Fanfiction[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] Over thinking:⇘ به حالتی گفته میشود که شخص نشخوار فکری دارد و به کماهمیت ترین چیز ها، ساعت ها فکر میکند. کیم تهیونگ تقریبا از دبیرستان با این مشکل مواجه شده بود و حالا که ۲۱ سالش بود، دیگه نمیتونست تحملش کنه..همه ی اطرافیانش...