6_Run!

858 216 334
                                    


های بچز🥤

لطفا ووت و کامنت فراموش نشه🧡

●○●○●○●○●○●○●○●

_من روی زین کراش دارم!

پسر با هیجان خاصی گفت و خودش رو روی میز مقابل مکس پرت کرد. به صورت شوکه شده دوستش خیره شد و سعی کرد جلوی خنده بلندش رو بگیره.

_چ..چی گفتی؟!

مکس بهت زده به زبون اورد و لیام بلند و مستانه خندید‌. کل دیشب فقط به اون مرد فکر کرده بود و هربار با فکر کردن به کاری که زین بخاطرش انجام داده بود ته دلش میلرزید.

_گفتم روی زین کراش دارم!

مکس با بدبختی نگاهش رو روی لیام چرخوند و سعی کرد امیدوار باشه لیام به سرش ضربه خورده باشه.

_منظورت از زین کدوم زینه؟

لیام شروع به تاب دادن پاهاش کرد و با یاداوری زین و لهجه خاصش لب پایینش رو اروم مکید و گاز گرفت.

_مگه چندتا مرد با لهجه خاص، موهای مشکی و چشمای طلایی وجود داره؟

مکس که اخرین امیدش‌هم از دست رفته بود سرش رو روی میز گذاشت و نفس کلافه ای کشید.
چرا نمیتونست لیامو درک کنه؟!

_محض فاک لیام تا دیروز داشتی از یه دختر خواستگاری میکردی!

_و اگه درحال خیانت نمیدیدمش باهاش ازدواج میکردم.

_و روی کسی کراش زدی که باعث خیانت اون شد!

لیام چشماش رو چرخوند و از روی میز پایین پرید. حوصله پرحرفیای مکس رو نداشت و درعوض دلش میخواست سراغ اون مرد بره.

ذهنش فقط دور محور زین میچرخید و خیلی دلش میخواست دلیل کارش رو ازش بپرسه، چون دیشب فقط مجبورش کرده بود ساکت کنارش راه بیاد!

_حوصلمو سرمیبری مکس..نگفتم که میخوام بهش بدم! فقط روش کراشم همین..

مکس چشماش رو چرخوند و کتاباش رو با یه دست تو کیفش انداخت. از پشت میز بلند شد و ضربه ارومی به پیشونی پسر زد.

_احمق!..اگه به تو باشه همین الان شلوارتو میکشی پایین براش.

لیام با شنیدن چیزی که مکس گفت چشماش رو چرخوند و مخالف جهتش سمت در خروجی کتابخونه راه افتاد. تایم استراحت اونجا بود و این یعنی مشکلی نداشت اگه بلند صحبت میکردن.

لی_خب..شاید..اون جذابه!

_جذابه لیام ولی نمیتونی از هر کی خوشت اومد بهش بدی.

لیام همزمان با خارج شدن از کتابخونه سمت مکس برگشت و همزمان با حرف زدنش عقب عقب حرکت کرد.

لی_وات د فاک مکس! ندیدی بخاطر من چیکار کرد؟..مطمئنم دوستم داره!

قیافه مکس توی هم جمع شد و سرش رو با تاسف برای لیام احمق تکون داد. همیشه میدونست دوستش خیلی هیجانی و بدون برنامه عمل میکنه ولی نه تا این حد!

I'm Fucking GodTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon