I'm Fucking God

41_Delusion

های گایز🥂

لطفا ووت و کامنت یادتون نره🧡

●○●○●○●○●○

لیام قدیمی از زیر خروار‌ها خاک با چشم‌های گرد شده به رفتار‌های این موجود بی‌شرم، شوکه شده نگاه میکرد.
پوست سفیدی که با بوسه‌های آتش روی بدنش سرخ شده بود، زیر نور می‌درخشید. انگشتای کشیده و باریک پسر، دور عضو برانگیخته شده‌ش پیچیده بود و به آرومی حرکت میکرد.

رو به روی‌ هم و غرق شده تو دنیای متفاوت، هر کدوم مشغول مقاومت در برابر نفسشون بودن و نفس‌های تند شده لیام هوای غار رو خفه‌تر کرده بود.
نگاه نمناک شده‌ش لحظه‌ای از چشمای تیره زین جدا نمیشد و ذهنش درحال رویا پردازی با تک تک اجزای بدن اون مرد فعالیت میکرد.

برخلاف بدنش که تبدیل به کوه آتش فشان شده بود، نگاهش همچنان مثل یک تکه یخ به رو به رو دوخته شده، و با نگاهش مرد رو به چالش میکشید.

+ کنجکاوم بدونم به کدوم قسمت از من فکر میکنی.. انگشتام؟ زبونم؟ یا یه چیز بزرگتر‌ از این دوتا؟

صدای خشدارش توی غار پیچید و پسر با شنیدن لهجه جذابی که حرفای کثیفی رو به زبون می‌آورد، بیشتر ترشح شدن پریکام رو از سر آلت سفت شده‌ش احساس کرد.

_ هاح! چرا باید به تو فکر کنم وقتی بهتر از تو هم وجود داره؟!

بزرگترین دروغ زندگیش رو همین حالا گفته بود. چطور امکان داشت به اون فکر نکنه درحالی که حتی با نفس کشیدنش‌ هم خون بیشتری توی پایین تنش جمع میشد؟

توانایی کنترل ذهنش رو نداشت و غرق در خیالات عشق بازی با زین، بین پاش رو میمالید. حافظه خوبی که داشت اینجا خودش رو نشون داد و لیام میتونست تک تک صحنه‌هایی که بدناشون به هم پیچ خورده بودند رو به یاد بیاره.

+ واقعا حیف که نمیتونم حرکت کنم! وگرنه تا الان درحال چشیدن ذره ذره بدنت زیر زبونم بودم.. دوست داری از کجا شروع کنم لیام؟ ها؟..سینه‌های سیخ شده‌ت دارن التماس میکنن!

_ل..لعنتی! آهه..ب..بسه!

تاثیر حرف‌های کثیف مرد به حدی بود که گردن لیام عقب رفت و آب دهنش رو به زور با تصور بدن ورزیده و هیکل تنومند زین بین پاهاش، پایین فرستاد. حرکت انگشتاش رو دور عضو سخت شده‌ش سریعتر کرد و ناخودآگاه ران‌هاشو بیشتر از‌ هم فاصله داد.

بدن خیانت‌کارش دستش رو پس میزد و به دنبال لذت بیشتر، ذره‌ای از وجود فرد مقابلش رو طلب میکرد. عرق از روی تیغه کمرش به پایین سُر خورد و صورت سرخ شده و لپای گلگونش تصویر رو شهوانی تر‌ از چیزی که بود میکردن.