های گایز🧡
لطفا ووت و کامنت فراموش نشه🥂
●○●○●○●○●
_خوشحالم که اسم کابوستو فراموش نکردی، مالیک!
شنیدن اون جمله برای بیرون کشیدن احساسات مرد کافی بود. انگشتای دستی که از روی خشم میلرزیدند رو بالا آورد و با سرعت باورنکردنیای دور گردن مرد حلقه کرد.
صدای برخورد محکم در به دیوار پخش شد و لحظهای بعد این تن جادوگر بود که شکل وحشتناکی روی زمین و درست جلوی پای افراد حاضر در اونجا پرت شد.
چشمای به خون نشسته زین جز مردی که روی زمین افتاده بود و با خنده دستش رو روی زخم شکمش فشار میداد، چیزی نمیدید و هاله مشکی رنگی که دور بدنش رو گرفته بود کاملا واضح بود.+بجنگ مالیک! برای زندگیت بجنگ!
صدای تحقیر آمیز نایل فقط باعث بیشتر شدن عصبانیتی شد که کنترلش رو بدست گرفته بود. اون مرد و تمام خاندانی که بدست زین کشته شده بودند، دلیل اصلی تمام بدبختیاش بودند و آخرین بازمانده اون قبیله، حالا براش دردسر درست میکرد.
_آخرین شبیه که نفس میکشی هوران!
صورت تمسخر آمیز و لبخندی که روی لباش بود با شنیدن جمله زین محو شد و نگاه جدی شدش رو بالا آورد و به دوتا گوی آتشینی که جای چشمای مرد قرار گرفته بودن داد. با کف دستش زخم شکمش رو که در اثر برخوردش با لبه میز آسیب دیده بود درمان کرد و از روی زمین بلند شد.
یقه پیراهنش رو صاف کرد و با نگاهی که برتریش رو به رخ میکشید، سرش رو چرخوند و نگاهش رو به جسم نیمه بیهوش هری، توی بغل برادرکوچیکترش داد و پوزخندی به چشمای زهردار لیام زد.
+فکر نمیکنم توی موقعیتی باشی که تهدید کنی مالیک!
اخمی از روی گیجی بین ابروهای زین شکل گرفت و با دنبال کردن مسیر نگاه نایل، به چیزی رسید که حتی تصورش هم آزارش میداد! بدن نیمه بیهوش هری توی بغل لیام بود و دست کبود و جمع شده پسرش، نشون از آسیب میداد.
_حرومزاده لعنتی..
صدای عصبیش از بین دندونای بهم چفت شدش به گوش مرد رسید و قهقهه تمسخر آمیز نایل رو درپی داشت. لویی رو بین اون جمع نمیدید و همین باعث نگرانیش شده بود.. امکان نداشت که هری رو با اون وضعیت تنها بذاره اما.. کجا رفته بود؟
+تفاوت من و تو خیلی دوست داشتنیه.. زین!
صدای قدمای محکمش روی پارکت چوبی پخش میشد و نگاه عصبی زین از روی نایل حتی یک اینچم جا به جا نمیشد.
YOU ARE READING
I'm Fucking God
Fanfiction"عروسک مسحور کننده ای مثل تو باید مرگی به زیبایی خودش داشته باشه شکلات و مطمئن باش براش بهترین برنامه رو دارم!" فانتزی (ومپایر، گرگینه)، اسمات. زیام/لری. زویی تاپ. تموم شده.