8_Dark Side

790 221 233
                                    


هی بچز🙌

لطفا ووت و کامنت فراموش نشه🧡

Song:Darkside (Neoni)

●○●○●○●○●○●○

قدمای ناباورش رو از پله ها سمت پایین برمیداشت و سعی میکرد هوشیاریش رو حفظ کنه. 10 دقیقه از جمله زین میگذشت و لیام اتاق رو بلافاصله ترک کرده بود.

ذهن درگیرش برخلاف جسم خستش فعالیت میکرد و لیام تقریبا به گریه نزدیک بود!
پله‌ی دومی رو برای نشستن انتخاب کرد و زانوهاش رو با غصه توی بغلش کشید.

زین خیلی راحت میتونست جواب بوسش رو بده و یا حداقل رفتار بهتری با لیام داشته باشه اما چیزی که پسر دید برخلاف انتظاراتش بود.

و حالا احساس سردرگمی میکرد‌..

لی_چی از اون دخترای هرزه کم دارم؟!

اعصاب بهم ریختش به بد دهن شدنش دامن میزد و لیام از وضعیت خودش متنفر شده بود.

_چرا اینجا نشستی لیام؟!

با شنیدن صدای لویی سر لیام به ضرب بالا اومد و بعد کمی مکث از روی پله ها بلند شد. قدماش رو سمت پایین برداشت و لویی با شکاکی به حرکات اضافه پاهاش نگاه میکرد.

اون پسر عجیب به نظر میرسید و از طرفی لویی خیلی راحت وجود زین رو حس میکرد!

لی_خوبم!..هری کجاست؟

لو_حمام. الان برمیگرده..برای شام پیتزا سفارش دادم.

لیام سرش رو به نشونه تایید تکون داد و قبل از اینکه از کنار لویی رد بشه مچ دستش اسیر انگشتای مرد شد و اب دهنش رو به زور قورت داد.

لو_زین..کاری باهات داشت؟!

پوزخند کمرنگی گوشه لب لیام شکل گرفت و دستش رو به ضرب از اسارت انگشتای لویی ازاد کرد. کوتاه "نه" رو لب زد و سمت کاناپه های سالن حرکت کرد.

هیچکدومشون حق محدود کردنش رو نداشتن وقتی قرار نبود دلیلش رو بهش بگن.
این خودخواهی محض بود که هری جون لیام رو بهونه کنه و اجازه نزدیکی با زین رو بهش نده!

لیام حریص تر شدن بیش از حد خودش رو برای بدست اوردن زین حس میکرد!

_هی سانشاین..حمام خوب بود؟

با شنیدن صدای هری بین افکارش اخم کمرنگی روی پیشونیش شکل گرفت و بیشتر توی کاناپه فرو رفت.
انگشتای کشیده هری رو لای موهاش حس کرد و لپشو از داخل گاز گرفت‌.

هز_باشگاه چطور بود لیام؟ اگه هنوز خسته ای میتونی تا اومدن غذا یکم بخوابی.

لی_خسته نیستم.

هری بعد از چندین سال زندگی با لیام، خیلی خوب رفتارای اون پسر رو حفظ کرده بود.

برادر کوچیکترش دلخور بود..ولی چرا؟!

I'm Fucking GodWhere stories live. Discover now