I'm Fucking God

26_Hope

های گایز🥤

لطفا ووت و کامنت یادتون نره🧡

🎵: Every thing i wanted - Billie Eilish & Liam Payne

●○●○●○●○

ترس یا وحشت؟ با اینکه هر دو تقریبا به یک معنی بودند اما برای هری این دو کلمه کافی نبود. حال روحیش فرای وحشت بود و احساسات مختلفی که تجربه میکرد قابل وصف نبود.

عزیزترین فرد زندگیش جلوی چشماش روی تخت خوابیده بود درصورتی که بهش گفته بودند خیلی زود قراره بمیره. چه حسی میتونست داشته باشه؟ ناامیدی؟ ناراحتی؟ خشم؟ یا عذاب وجدان؟ به حدی گیج بود که نمیدونست باید چه احساسی رو توی صورتش نشون بده.

چشمای خالی از هر حسش برای لویی آشنا بود.
اون مرد مشابه اون چشم‌ها رو بارها از برادر بزرگترش دیده بود و قرار نبود از یاد ببره.
سرمای سوزناکی که داخل چشماش نفوذ کرده بود استخونای بدن رو به لرزه مینداخت.

_حالش خوب میشه؟

صدای آروم هری باعث شد قلب مرده لویی بار دیگه به کام مرگ بره و دلش بخواد برای اون صدای گرفته و آروم ضجه بزنه.

چند ساعتی میشد که از اتاق دکتر بیرون اومده بودند و هری یک لحظه‌ هم از کنار لیام تکون نخورده و چشم از صورتش برنداشته بود.

+بیا امیدوار باشیم بیبی..

مشخصا جوابی که از بین لبای مرد خارج شد چیزی نبود که هری دلش میخواست حالا بشنوه. اون برادرش رو به دست زین سپرد و حالا تن بی‌حرکتش رو تحویل میگرفت..

این دیگه چطور تاوان لعنتی‌ای بود که قرار بود بخاطر گناهاش پس بده؟

_همه‌ی لیاما انقدر درد میکشن؟..

لویی سرش رو با ناامیدی به پشتی کاناپه تکیه داد و به سقف سفید اتاق خیره شد. عادت به دیدن این هری نداشت.. متنفر بود از اینکه کاری از دستش برنمیاد و مجبوره پارتنرش رو با این روحیه افتضاح ببینه..

+بیا امیدوار باشیم که اینطوری نیست..

امید.. این چی بود که لویی برای شروع جمله‌هاش ازش استفاده میکرد؟.. چرا حس میکرد هر لحظه ممکنه با شنیدن این کلمه معدش رو بالا بیاره؟..
وضعیت برادرش به جایی رسیده بود که دست به دامن امید بشن؟..

_زین کجاست؟

سوال هری باعث شد ذهن لویی به چندساعت قبل برگرده، زمانی که حضور زین رو به وضوح پشت در اتاق حس کرد اما اون مرد وارد نشد.. مطمئن بود که زین از وضعیت لیام باخبره و حرفای دکتر رو شنیده، اما الان کجا بود؟.

+نمیدونم هری.. بیا اینجا، باید یکم استراحت کنی.

لویی با امیدواری برای دومین بار ازش درخواست کرد اما جوابی که از پسر شنید تغییری نکرد.