همه چیز تو این دنیا قابل حل شدنه ... ولی دو تا چیز هست که راه چاره ای براش نیست ؛
مرگ و عشق ... که من فرقی بینشون نمیبینم ...
جونگکوک با نفسی که به شماره افتاده بود ، به بادیگارد که مارو روی لبه دیوار شیشه ای گذاشته بود نگاه کرد
- همونجوری نگهش دار ! ولش نکنی !
تهیونگ با قیافه متعجی به جونگکوک نگاه کرد
+ ازش میترسی ؟ مگه آدم از همزاد خودش میترسه ؟
- بابا من مورچه هم نیستم ! تو رو جدت کوتاه بیا
جونگکوک گفت و با کلافگی موهاشو به هم ریخت
تهیونگ چهره اش جدی شد و با نگاه سرد و لحن دستوری رو به بادیگارد کرد
+ همونجا بزارش خودت بیا پایین ... دو تا مار خوب بلدن چطوری باهم کنار بیان ...
بادیگارد پایین اومد و مار به خودش تکونی داد و به ارومی رو دیوار شیشه ای خزید و به سمت جونگکوک اومد
آب تا کمر جونگکوک بالا اومده بود و هر لحظه بیشتر میشد ، با گیجی و سردرگمی اینور و اونور میرفت و مشتاشو به شیشه میکوبید
جونگکوک نفسشو حبس کرده بود و به مار نگاه میکرد ، تو یه لحظه مار سرش رو بلند کرد و بهش حمله کرد . جونگکوک که تمام هوش و حواسش رو به حرکات مار داده بود سریع زیر آب رفت و کف مکعب شیشه ای نشست
مار بالای تراز آب دور دیوار شیشه ای میچرخید . جونگکوک که شش هاش نفس کم اورده بودن ، سریع بلند شد و هوا رو بلعید و دوباره زیر آب رفت
مار بعد از مدتی چرخیدن ، کمی بالاتر رفت و روی لبه دیوار شیشه ای نشست و چنبره زد
جونگکوک که صورتش رو به کبودی میرفت وقتی هیچ راه چاره ای ندید ، با درموندگی بلند شد و با قدم های تند سمت تهیونگ اومد و دستشو روی شیشه گذاشت
همینجور که نفس نفس میزد و قطره های آب از سر و صورتش پایین میریختن ، نگاه ملتمسشو به تهیونگ دوخت و با لحن خواهشگری حرف زد
- از مرگ من چی عایدت میشه؟ نگو زیبایی ، نگو ! دیوونم نکن ! توروخدا یکم منطقی حرف بزن
تهیونگ خاکستر سیگار رو تکوند و مماس با شیشه قرار گرفت ، کمی سرش رو کج کرد و با شگفتی به جونگکوک نگاه کرد
+ تا حالا تو آینه به خودت موقع گریه کردن ، ترسیدن ، عصبانی شدن ، خندیدن و سیگار کشیدن نگاه کردی ؟ ... نه ! نگاه نکردی که من رو سرزنش میکنی جونگکوک ...
آب تا سینش بالا اومده بود ، جونگکوک که میدونست لحظه های اخر زندگیشو داره سپری میکنه ، دستاشو مشت کرد و پایین اورد ، نگاهی که ترس توش موج میزد حالا مصمم شده بود . تیری تو تاریکی که اشکالی نداشت ، داشت ؟
YOU ARE READING
Dark sky/Vkook
Fanfiction⛓برده تهیونگ بودن گردن کج میخواد و زبون کوتاه! ⛓چیزی که جونگکوک نداره... ---------------------------- - پس شاه دزد تویی! به کاهدون زدی... من هیچی ندارم! + تمام چیزی که میخوام رو به رومه... شاه دزد؟ گوشای من فقط باید کلمه ددی رو از زبون تند و تیزت...