بعضی وقت ها فکر میکنی عادت کردی، فکر می کنی دیگه سر اون موضوع همیشگی دردت نمیگیره ، تا اینکه یهو می بینی وقتی خودت رو سرگرم کارهات کرده بودی تا حواست از همه چیز پرت بشه ؛ دو قطره اشک از گوشه ی چشم هات افتادن پایین .
جونگکوک چشماش گرد شد ، دست تهیونگ رو گرفت و از بوتش فاصله داد
- آقا یه لحظه وایسا
تهیونگ پلکاشو روی هم فشار داد و نفسشو با کلافگی بیرون داد
+ چیه ؟
- از اینکارا نکن ، ما مَردیم آخه ! خوبه منم بوت تورو اسپنک کنم ؟
+ تو غلط میکنی !
جونگکوک قیافه حق به جانبی به خودش گرفت
- آها دیدی ، آدم بدش میاد دیگ
تهیونگ با درموندگی به جونگکوک نگاه کرد
+ تو چرا خودتو میزنی به خریت ؟
جونگکوک سرش رو خم کرد و از حصار دستای تهیونگ بیرون اومد ، چند قدم جلو رفت و روی لبه وان نشست ، پاشو روی هم انداخت و نیشخندی زد
- از اونجایی که تجربه سکس های زیادی رو داشتم ...
+ تو ؟ الان داری درمورد خودت حرف میزنی؟
تهیونگ با لحن تمسخر گفت و حرف جونگکوک رو قطع کرد
جونگکوک بلند شد و با ابروهای درهم رفته رو به روی تهیونگ ایستاد
- ببین من اگه گفتم آکبند منظورم چیز بود ... همون که خودت میدونی ... وگرنه من هر روز صبح با جیمین میرفتم دانشگاه ، دم عصر با چند تا دختر برمیگشتم خونه !
+ آها درسته ... خب ... عرض میکردی از تجربه هات !
جونگکوک لبخند رضایتمندی زد و دستی به موهاش کشید
" حیف شدی جونگکوک ... تو میتونستی ستاره هالیوود بشی ، ببین چی بودی که سلطان شکنجه ها هم حرفتو باور کرد ! "
همونجور که خودش رو تحسین میکرد و تو افکارش غرق بود ، تهیونگ با انگشت شست و وسط تقه ای به پیشونیش زد
- آخ
+ نگفتم پورن هایی که دیدی رو مرور کنی !
جونگکوک اخمی کرد و نفس عمیقی کشید
- آره میفرمودم ... بهترین راه مست کردنه ، حداقل اونجوری نمیفهمم دارم چه گوهی میخورم
تهیونگ ابروشو بالا انداخت و چشماشو ریز کرد
+ بهت اعتماد ندارم
- احساسمون متقابله
+ یکاری نکن روال سکس خودمو روت پیاده کنم !
تهیونگ گفت و زبونشو روی لبش کشید
جونگکوک تک سرفه ای کرد و دستی به گردنش کشید
YOU ARE READING
Dark sky/Vkook
Fanfiction⛓برده تهیونگ بودن گردن کج میخواد و زبون کوتاه! ⛓چیزی که جونگکوک نداره... ---------------------------- - پس شاه دزد تویی! به کاهدون زدی... من هیچی ندارم! + تمام چیزی که میخوام رو به رومه... شاه دزد؟ گوشای من فقط باید کلمه ددی رو از زبون تند و تیزت...