part 46

10K 951 571
                                    

فاجعه اونجاست که یه نفرو به همه دنیا و آدماش ترجیح میدی، بعد همون یه نفر ساده ترین چیزها رو به تو ترجیح میده!.. به قول شاعر:
وای بر من، تو همانی که امیدم بودی؟!

با خوشحالی از ماشین پیاده شد و منتظر شوگا موند، شوگا خوراکی هایی که خریده بودن رو از ماشین برداشت و کنار جیمین به سمت عمارت رفتن. وارد سالن عمارت شدن؛ شوگا با دیدن تهیونگ که در سکوت مشروب میخورد و هیون که دومین سیگارش رو پک میزد ابروهاش رو بالا انداخت و خوراکی هارو دست جیمین داد

+ اگه کل تجارتمون میرفت رو هوا و ورشکست میشدیم هم قیافه هاتون اینشکلی نمیشد. چیشده؟

هیون با شنیدن این حرف کمی خودش رو روی کاناپه جا به جا کرد و با لحن تمسخر آمیزی رو به شوگا کرد

+ مارِ خوش خط و خالِ جناب کیم تهیونگ چپ و راست داره نیش میزنه و با ننه من غریبم بازیاش تهیونگ رو به این حال انداخته

شوگا با این حرف اخم کرد و جلوتر رفت و کنار تهیونگ نشست. جیمین با حس کردن نگاه هیون روی خودش کمی مضطرب شد و پلاستیک خوراکی هارو توی دستش فشار داد

+ بیا اینجا بیبی

جیمین از خدا خواسته سریع جلو رفت و کنار شوگا نشست و نگاهش رو به زمین دوخت. شوگا دستشو روی سر جیمین گذاشت و نوازش کرد

+ خب... تهیونگ؟ من این بچه رو آوردم جونگکوک رو ببینه... و از طرفی فکر نمیکنم مار خوش خط و خال دیگه ای جز جونگکوک تو این عمارت وجود داشته باشه!

جیمین اب دهنشو قورت داد، گوشه آستین شوگا رو گرفت و اروم به سمت خودش کشید

- چه بلایی سر جونگکوک اومده؟

قبل از اینکه شوگا بخواد چیزی بگه تهیونگ بلند شد و قدم هاش رو به سمت جیمین روانه کرد، دست هاش رو توی جیبش گذاشت و روی صورت جیمین خم شد

+ اومدی کی رو ببینی؟ جونگ.. چی بود اسمش؟ همچین آدمی اینجا نداریم

جیمین چشماش درشت شد و به سختی به چشمای سرد تهیونگ خیره شد. یک لحظه جرعتش رو جمع کرد و با بغض و عصبانیت پرسید

- ی..یعنی چی... با جونگکوک چیکار کردی؟ تو...

با باز شدن در عمارت و ورود جین و نامجون حرف جیمین نصفه موند. جیمین کمی مکث کرد... انگار که تنها نور امید زندگیش رو دیده باشه بلند شد و به سرعت به سمت جین دوید

- جین هیونگ!

جین لبخند گرمی زد و جیمین رو محکم توی بغلش فشار داد، موهاش رو نوازش کرد و سرش رو دم گوشش برد و اروم لب زد

- حالت خوبه؟ ببخشید که انقدر هیونگت بی عرضه است... ن تنها برای تو و جونگکوک نتونست کاری کنه بلکه خودشم انداخت تو چاه...

Dark sky/VkookWhere stories live. Discover now