میگن زیر آوارِ بهمن که گیر بیفتی نمیتونی بالا و پایین و از هم تشخیص بدی. به خیالت که داری خودت و نجات میدی ولی در واقع داری گور خودت و میکَنی...
آشنا نیست؟ اینجا همه دارن گور خودشونو میکَنن...
حرفای تهیونگ توی سرش میپیچید، هر لحظه اخمش غلیظ تر میشد و دندون هاشو روی هم فشار میداد
- پس میخوای باهام بازی کنی نامجون... من بازیکن بدی نیستم...
پوزخند عصبی زد و از روی تخت بلند شد، هیسی بخاطر درد بازوش کشید و به سمت در اتاق رفت. در رو باز کرد و از اتاق بیرون اومد، به راهرو باریک و اتاق های در بسته اش نیم نگاهی کرد و به سمت مخالفش قدم برداشت
از پله های عمارت پایین رفت و با دیدن تهیونگ و نامجون که روی مبل نشسته بودن و بهش زل زده بودن، شوکه شد و کمی استرس گرفت. ثانیه ای نکشید که به خودش اومد و نفس عمیقی کشید
تهیونگ زیر چشمی نامجون رو که نگاهشو از جین برنمیداشت رصد کرد و به پشتی مبل تکیه داد
+ ببین اگه میخوای با نامجون بحث کنی من واقعا حوصله شنیدنش رو ندارم
جین با حرف تهیونگ چشم غره ای رفت و به سمت نامجون قدم برداشت
- بحث چرا؟ دلم براش تنگ شده بود، اومدم ببینمش
تهیونگ و نامجون با شنیدن این حرف ابروهاشون رو بالا انداختن و با تعجب بهش خیره شدن. جین لبخندی زد و وقتی به نامجون رسید، جوری که اصلا انتظارش نمیرفت روی یکی از پاهاش نشست و دستشو دور گردنش انداخت
نامجون چشماش درشت شد و به تهیونگ خیره شد، تهیونگ چند بار پلک زد و به جین که سرشو روی شونه نامجون گذاشته بود نگاه کرد
+ جین...
- صبح منتظرت بودم... میخوام برای همیشه کنارت بمونم... زندگی با تو رو میخوام تجربه کنم
نامجون انگار که داشت خواب میدید دستشو بالا آورد و روی سر جین گذاشت، موهاش رو نوازش کرد و با دهن نیمه باز به چشمای بسته و لبخندش نگاه کرد
- هیونگ!
جونگکوک که چند ثانیه ای میشد پایین اومده بود، با دیدن جین که توی بغل نامجون داشت نوازش میشد با تعجب و چشمای درشت شده داد زد و جلوتر رفت
- جونگکوک... چرا اونجا وایستادی؟ مگه نمیبینی ددی مهربونت تنها نشسته...
- هن؟
جونگکوک با قیافه جمع شده و ناباوری گفت و به دستای حلقه شده هیونگش دور گردن نامجون خیره شد
+ باید به حرف هیونگت گوش بدی جونگکوک... بیا پسر
تهیونگ با نیشخند و دستای باز شده گفت و ابروشو بالا انداخت
YOU ARE READING
Dark sky/Vkook
Fanfiction⛓برده تهیونگ بودن گردن کج میخواد و زبون کوتاه! ⛓چیزی که جونگکوک نداره... ---------------------------- - پس شاه دزد تویی! به کاهدون زدی... من هیچی ندارم! + تمام چیزی که میخوام رو به رومه... شاه دزد؟ گوشای من فقط باید کلمه ددی رو از زبون تند و تیزت...