part 20

10.1K 1.2K 336
                                    

درجا زدن ... دوراهیِ بین بد و بدتر ...

اصلا نیازی به انتخاب نیست . خسته میشی و میزاری دست سرنوشت هر جوری که دلش میخواد تورو با خودش همراه کنه

تهیونگ با نگاهی که هیچ چیز ازش خونده نمیشد به جونگکوک که کف استخر افتاده بود نگاه کرد

میتونست همین الان از استخر بیرون بیاد ، از پله های عمارت بالا بره ، وارد سالن بشه و روی کاناپه بشینه ، قهوه مورد علاقه اش رو مزه کنه و اون استخر تا سالیان سال بوی تعفن یه جنازه رو بده

+ لعنت بهت ...

تهیونگ با خودش زمزمه کرد و داخل آب پرید ، تند تند پا زد و شنا کرد تا به عمق استخر برسه ، جونگکوک چشماش بسته بود و کف استخر افتاده بود

از کمر و سر جونگکوک گرفت و بلندش کرد ، کمرش رو محکم به خودش فشار داد و با دست دیگش به سمت بالا شنا کرد ، جونگکوک رو لبه استخر گذاشت و خودش رو هم بالا کشید

کنار جونگکوک نشست و دو تا دستشو روی سینش گذاشت و فشار داد ، چند بار اینکارو تکرار کرد که باعث شد جونگکوک پشت سر هم سرفه کنه و آبی که توی دهنش رفته بود رو بیرون بریزه

جونگکوک نیم خیز شد و چند بار دیگه سرفه کرد ، چشماشو باز کرد و نگاهشو به تهیونگ داد

- عوضی ...

جونگکوک از لای دندوناش گفت و ناغافل خیز برداشت و تهیونگ رو هل داد

تهیونگ تعادلش رو از دست داد و داخل استخر افتاد ، جونگکوک بلند شد و با عصبانیت به تهیونگ نگاه کرد

- بمیر ! من نجاتت نمیدم !

+ من میتونم شنا کنم احمق !

جونگکوک با شنیدن این حرف ، کلافه چشماشو بست و موهاشو کشید

- وای ، دارم عقلمو از دست میدم ... چطور انقدر راحت بهت اعتماد کردم ؟

جونگکوک گفت و دوباره سر جاش نشست و سرش رو بین دستاش گرفت

تهیونگ از آب بیرون اومد و کلاهش درآورد ، دستی به صورتش کشید و به جونگکوک نگاه کرد

جونگکوک بلند شد و با حالت نگرانی عقب عقب رفت

- نکنه هیپنوتیزمم کردی که هر کاری بگی برات انجام بدم ؟ خدای من ... جدی جدی داشتم میمیرم !

+ حالا که نمردی ، بسه انقدر ادا درنیار ، لباستو عوض کن بریم ... مثل اینکه اینجا زیاد خوش نگذشت !

تهیونگ گفت و از کنار جونگکوک گذشت

جونگکوک برگشت و با دهن باز ، رفتن تهیونگ رو نگاه کرد ، یه لحظه به خودش اومد و دنبالش دوید

تهیونگ حوله ای به سمت جونگکوک پرت کرد

+ بجنب ... میخوایم بریم یه کار باحال انجام بدیم !

Dark sky/VkookDonde viven las historias. Descúbrelo ahora