+وقتی ایندیا رو حامله شد وحشت کردم،ما هنوز ازدواج نکرده بودیم و من حتی به ازدواج با کارول فکر نمیکردم تا اون روز اما وقتی کارول بهم گفت درکم میکنه و بهم حق میده اگه حتی بچه رو نخوام. به خودم اومدم..با خودم گفت هی مرد!وقتشه که مسئولیت پذیر بشی...
و خنده ی عصبی کرد.اولیور همچنان سکوت کرده بود
+من بدون کارول هیچی نبودم،اره...حتی پدر بودنو یاد نداشتم اما اون بهم امید میداد و میگفت تو پدر عالی هستی...اره منم باورم شد...ساشا و تریستانو که بهمون داد فهمیدم من یه پدر افتضاحم!
_هی مرد اینطوری نگو...
+چیزی نیست که انکارش کنم!همونقدر که کارول مادر فوق العاده ایه من یه پدرم که هیچ از پدری نمیدونه و تا الان همه چی پای اون بوده...و امشب فهمیدم یکی دیگه تو راهه!
_داری به خودت سخت میگیری
ثور شات بعدیو سر کشید و یهو صدای شکستن بطری اومد که توجه دو تاشونو جلب کرد.
یه مرده کچل مست گولاخ بود که ظاهرا با یکی کنار میز اصلی سفارش دعواش شده بود وداشت عربده میزد و شیشه میشکست.انگار سر زدن مخ یه دختر توی بار بحثشون بالا گرفته بود.متصدی بار داشت سعی کرد ارومشون کنه اما از فاصله ای که اونا نشسته بودن مشخص نبود چی میگفتن و فقط با اسلحه ای که از جیب مرد کچل در اومد و ملتی که جیغ کشان داشتن اونجا رو ترک میکردن قضیه براشون روشن شد.اولیور نمیدونست چه واکنشی باید نشون بده اما وقتی که ثور از مستی از جاش بلند شد که دخالت کنه پس اونم چاره ای جز همراهی کردن و دنبال اون رفتن سمت درگیری نداشت.
مرد کچل اسلحه رو بین مردی که باهاش دعوا گرفته بود و البته متصدی میگردوند و هر ثانیه یکیشونو مورد هدف کلتش قرار میداد.اونقدر مست به نظر میرسید که بخواد جدی جدی شلیک کنه و فقط سمت زن فریاد میزد
+امشب مال منی خوشگله!فهمیدی؟!
زن داشت از ترس میلرزید و به مردی که باعث دعوا بود و ظاهرا نامزدش بودباترس زیر لب میگف
×یه کاری کن...یه کاری کن!
ثور و اولی حالا به فاصله ی یک متری اونا رسیده بودن.بار کاملا خالی شده بود و فقط اونا اونجا بودن.
ثور با صدای مردونش که حالا هوشیار تر از چند دقیقه قبلش به نظر میرسید مخاطب به مرد مهاجم گفت
+هی رفیق...اروم باش
مرد که تازه موجهشون شد با دستای لرزون حالا اسلحشو سمت اونا نشونه رفت که اولی و ثور همزمان دستاشونو اروم بالا بردن و ثور گفت
+wow ...wow .easy
اولیور نمیدونست اگه اوضاع بالا میگرفت میخواست چه واکنشی به عنوان یه راننده ی ساده از نظر دوستش نشون بده.ولی ازین مطمئن بود که قرار نبود بزاره کسی اونجا اسیب ببینه پس حواسشو جمع نگه داشته بود.