تونی توی دفترش پشت میز نشسته بود و بروس از پنجره بیرونو تماشا میکرد.بعد از مدت ها رفیق قدیمیه دانشمندش اومده بود تا ازش سر بزنه اما چهره ی بروس و حالتاش زیاد جالب به نظر نمیرسید.کمی اضطراب داشت.بالاخره بیخیال بیرون شد و با لبخند مصنوعی روی صندلی نشست و گفت
+جذابیتای این شهرو یادم رفته بود
_یکم دیگه فک کنم جذابیت های منم یادت میرفت
بروس خندید.بیشتر شبیه خنده ی عصبی بود.
+مگه اصلا امکان پذیره؟
قاب عکس روی میز تونی نظرشو جلب کرد.عکس مادر و پدرش و تونی باهم کنار دریا بود.لبخند ارومی روی لبش نشست
_حتی منم دلم براشون تنگ شده...
این حرف کافی بود تا تونی نفس عمیق درناکی بکشه
+این اخرین مسافرتی بود که باهم رفتیم
_یادمه بهم زنگ زدی گفتی بهتون ملحق شم،اونموقع درگیر پایانامه لعنتیم بودم
+اره خرخونمون تو بودی
_تو هم اونموقع دوتا پی اچ دی داشتی بچه جون
تونی و بروس باهمدیگه مثل برادر بودن.دوستایی قدیمی از زمان مدرسه تا الان.
هر دو خندیدن.خنده ی بروس اما زود به پایان رسید.دوباره چهره ی جدی مضطرب به خودش گرفت
_به کمکت اهتیاج دارم تونی،تو دردسر افتادم
حالا تونی هم جدی شد.
+میدونستم بعد این مدت حتما یه خبری شده!بگو ببینم چجور دردسری؟
_بایک ادم خطرناک معامله کردم.اسمش فلوید لاؤتون و نمیدونم باید چیکار کنم...
+تا حالا اسمشو نشنیدم.چه معامله ای؟اصلا چرا باید با یک ادم خطرناک معامله کنی؟
_نمیدونستم چجور ادمیه.از چند نفر تحقیق کردم اما برای همه یه بشر دوست بود با سابقه ای بی نقص.پروژه اخری من ،نمیدونم چقدر درموردش میدونی.یه دستگاه مهار کننده ی زلزلس.الان جزئیاتش مهم نیست... مثل همه پروزه هام اسپانسر لازم داشت.اون مرد به این پروژه ابراز علاقه کرد و خب منم گفتم چه عالی!کی بهتر از این ادم با این سابقه؟!...
+از کجا مطمئنی که اون ادم خطرناکه؟شاید دشمن داره اسمشو خراب کردن...
_مطمئن نبودم...تا وقتی که یکی از اشناهام توی اف بی ای توی یک پرونده ی قاچاق اسلحه به اسم این مرد رسید...اون بهم زنگ زد و ازم خواست باهاش یه قرار ملاقات بزارم.بهم گفت مدرکی نداره ولی داره به یه سرنخایی میرسه...من براش واسطه شم تا بتونه باهاش حرف بزنه
+و؟
_دو روز پیش جنازشو زیر پل مرکزی پیدا کردن.با دستو پای شکسته و گلوله ای توی مغزش...مرگش درست همون روزو ساعتی که باهاش قرار داشت ثبت شده
+شت...
_اره،شت! لائتون دیروز باهام تماس گرفت وگفت پول بیشتری برام میریزه ولی بجاش میخواد توی یک هفته پروژه رو تمومش کنم
+خب یه ادم خطرناک یه دستگاه مهار کننده ی زلزله میخواد چیکار!
بروس موبایلشو در اورد و نقشه های طرحشو بهش نشون داد
_این دقیقا سوالی بود که از خودم پرسیدم و اینجارو ببین...این دستگاه همونقدری که میتونه توی مهار کردن زلزله موثر باشه،اگه دستکاری بشه و میتونه معکوس عمل کنه!
+شت
_اره شت!یکم تو واکنشات خلاقیت به خرج بده!.دقیقا نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم!