تونی در یخچالو که باز میکنه چیزی جز یک پاکت شیر و یک ظرف در دار و چند تا گوجه فرنگی اونجا نمیبینه.زیر لب میگه
+فک کنم بهتر بود به جای گل فروشی یه سر به مارکت محل میزدم...
و در یخچالو میبنده.
اولیور از جاش بلند میشه به حالت کلافه میگه
_قرار بود یه شام خوشمزه بهت بدم.متاسفم...فک کنم ازاثر دارو ها هنوز گیجم...تو بشین
+میدونی چیه؟چطوره بریم رستوران؟من یه رستوران خوب بلدم!
_دوس داشتم مثل یک میزبان خوب ازت پذیرایی کنم...
تونی به شوخی ابرویی بالا میندازه و میگه
+قرار نیس من دست تو جیبم کنما!هنوزم مهمون تو ام!اونجام میتونی رسومات میزبانیو به جا بیاری
اولی لبخندی میزنه و کمی اروم میشه.
هودی سبزشو برمیداره و میپوشه.و درو برای تونی به شکل یک میزبان جنتلمن باز میکنه و با لبخندی بزرگ بهش میگه
_so after you..!
تونی هم به شکل پانتومیم کلاهیو از سرش برمیداره
+با تشکر از ولفی مهماندوست
و از خونه خارج میشن.
به سمت پارکینگ اولیور میرن.جایی که موتورشو پارک کرده.تونی با دیدن موتور اولیور یک قدم به عقب میره و مثل بچه ها پا میکوبه
+حتی فکرشم نکن!من با این بهشتم نمیرم.
اولی با دیدن چهره ی تونی نمیتونی جلوی خندشو بگیره .تک خنده ای میکنه و میگه
_ینی انقدر بهت سخت گذشته؟
+اصن کی گفته شما اجازه ی رانندگی داری؟تو فقط اجازه ی میزبانی داری.تازه از زیر تیغ اومده بیرون میخواد منو هم ببره با اون موتور زیر تیغ تنها نباشه...
جمله ی اخرشو زیر لب غر غر کنان زمزمه میکرد که باعث شده بود لبخند اولی روی صورتش موندگار بشه.
تونی در حالی که به سمت در خروجی میرفت گفت
+امروز مهمون تو ام ولی من رانندگی میکنم.با ماشین اومدم بیرون پارکه بیا ولفی ...بیا بحثم نکن.بزار به دوتامون خوش بگذره.اولیور به حالت تسلیم دستاشون بالا برد و پشت سر تونی از یاختمون خارج شد.
آئودی نارنجی رنگ تونی جلوی دراونطرف خیابون پارک بود.ظاهرا مرخصی هپی از همین امروز شروع شده بود