🤍White wine

2.8K 562 192
                                    

"روزها فکر کردن فایده نداره. صدا و نور و شلوغی، مزاحمِ خیالبافیِ آدمه.باید صبر کرد تا شب بشه..."
_وزیرزاده
♛────────❀⋆⊰

وزیرزاده حتی نمیتونست نفس های عمیق بکشه تا احساساتش با لمس اون گرمای نخواستنی تبدیل به مذاب نشن و از چشم هاش فوران نکنن...

درست لحظه ای که حس میکرد ممکنه بغضش بخاطر بوسه‌ بشکنه و مقاومتش از بین بره ،این فریاد ملکه بود که نجاتش داد.

جام شراب سفید از دست ملکه روی زمین افتاده بود و هزار تکه شده بود و از بینی و دهان ملکه چشمه خون سرخی جاری بود.

پادشاه با درک مسمومیت جفت عزیزش فریاد زد: شوگا!

درمانگر با عجله سمت جایگاه ملکه پا تند کرد و دستش رو با فاصله روی قفسه ی سینه ی ملکه ای که در آغوش پادشاه روی زمین افتاده بود و بی قراری میکرد نگهداشت و شروع به خواندن ورد خاصی کرد.

وزیرزاده که متوجه شل شدن دست های ولیعهد شده بود با امیدواری به والدین عزیزش نگاه کرد و نامجون با حرکت سرش به فرزند عزیزش فهموند که میتونه از ولیعهد فاصله بگیره و به آغوش اونها برگرده.

هوسوک با نگرانی و فارغ از دنیای اطراف به ملکه خیره شده بود و در اون لحظه فاصله گرفتن وزیرزاده بی اهمیت ترین موضوع در ذهن آشفتش بود.

جونگ‌کوک با وحشت قدم های سریعی برداشت و خودش رو بین دست های مادر عزیزش انداخت و جین روی موهای مشکی و نرم عزیزدردانه اش رو بوسید تا بهش اطمینان بده جاش امنه! امن؟

وزیر حالا با گرفتن نگاهش از خانواده کوچکش، سمت پادشاه و ملکه قدم برداشت.

جیمین تمام مدت با نگرانی دست خواهربزرگترش رو گرفته بود تا مطمئن بشه اون رو از دست نمیده و پادشاه تنها با دیدن حالات چهره پیشگو و آرامش نسبی ای که داشت سعی میکرد آروم بمونه.

کمی بعد، شوگا سکوت افرادی رو که با نگرانی از حال ملکه عزیزشون ،به دست های درمانگر خیره بودند شکست و با احترام به پادشاه گفت:سم رو خنثی کردم اعلیحضرت اما ترمیم آسیبی که به بافت های بدنشون وارد شده حداقل ۱۴ روز به استراحت و مراقبت پزشکان نیاز داره.

پادشاه با چشم هایی متشکر دستی روی شانه ی شوگا قرار داد و با تحکم روبه افرادش گفت:آمبولانس خبر کنید تا همسر عزیزم رو برای بهبودی به بیمارستان ببره و تمام خدمتکارهایی که شراب سرو میکردن رو بازداشت کنید تا فردی که به ملکه سوءقصد کرده رو پیدا کنید.

سرباز هایی که تمام مدت با فاصله از خانواده سلطنتی اطراف سالن اصلی خانه وزیر ایستاده بودند، منظم به طرف خدمتکار ها حرکت کردن و کمی بعد صدای آمبولانس بود که برای انتقال جسم آسیب دیده ی ملکه به گوش میرسید.

𝐓𝐡𝐞 𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 𝐚𝐫𝐨𝐦𝐚  || 𝓥𝓚𝓸𝓸𝓴 (𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥♛)Where stories live. Discover now