🤍White piano

4.2K 678 254
                                    

شاید لمس هر تنی تا لحظاتی کوتاه لذت بده
ولی هر بغلی آرامش نمیده‌
هر بوسه ای خواستنی نیست
و فرق جسم و روح اینجا مشخص میشه.
_وزیرزاده

♛────────❀⋆⊰

انگشت های کشیدش با ملایمت روی کلاویه های پیانوی سفید رنگ مینشست و آهنگی که هزاران بار تمرین کرده بود رو مینواخت.

همه حضار توی خلسه زیباییه آهنگ فرو رفته بودند و به جسم سفیدپوشِ جونگ‌کوک در مرکز سِن خیره شده بودند.

میزبان این اجرای بزرگ و باشکوه"پادشاه" امپراطوریه کره،همراه ملکه زیباش در بین مردم کشورش در ردیف اول صندلی ها نشسته بود و ولیعهد و پسر دومش در دوطرف آنها با لباس های سلطنتی که پوشیده از مدال های افتخار مختلف بود،جای گرفته بودند.

پسر دوم با چهره ای سرد و بی تفاوت در محاصره‌ی ملکه و داییه چشم سبزش نشسته بود و عمیق نفس میکشید و تمام تمرکزش روی حرکت موهای مشکی و مواج پسرِ روبروش بود.

ادامه ردیف اول با خانواده وزرا و مملکت داران پر شده بود اما از ردیف دوم به دستور پادشاه مردم عادی با لباس های رنگارنگ و شاد خود منظم و با احترام توی ردیف ها نشسته بودند و جمعیت برای این کنسرت در فضای باز 4.5میلیون نفر تخمین زده میشد،درست نیمی از جمعیت سئول!

جشن سال نو...
هرسال به دستور پادشاه برای افزایش حس عشق و اتحاد بین مردم،این رویداد در خیابان های سئول برگزار میشد و مردم از طریق LCDهای بزرگی که در خیابان ها نصب میشد همراه پدرِکشورشون از جشن لذت میبردند.

اینبار محبوب ترین خواننده ی جوانِ کشور وظیفه اجرای آهنگ در این مراسم رو داشت و طبق انتظار همه وقتی لب باز کرد تا آهنگ Paper Hearts رو بخونه، جمعیت وارد خلسه شیرینی شد...

پسر با عشق و تسلط کلمات افسانه ای رو به زبان میاورد و شعری که خود سراینده آن بود رو با مردم به اشتراک میگذاشت...

والدین عزیزش درست در ردیف اول جای گرفته بودند و حس گرمیه نگاه افتخار آمیز آنها،قلب پسر را گرم میکرد تا هرچه زیبا تر بنوازد و ذهن مردم با کلمات پسری که در میان دکور سفیدرنگ بود هیپنوتیزم شده بود.

نگاه ولیعهد بین چشم های مشتاق وزیر و فرزندشون در گردش بود و با آنالیز همان نگاه ها طبق معمولِ تمام این ۱۸ سال میتونست عشق و حمایت وزیر رو نسبت به تنها فرزندش حس کنه.

*امیدوارم امگا باشی پریزاد...
زمزمه واضح ولیعهد که به گوش پادشاه و وزیر که در دوطرفش نشسته بودند رسید.

پادشاه از حسن انتخاب ولیعهد لبخند بزرگی زد چراکه خودش هم مایل بود فرزند زیرک ترین مرد امپراطوری، جفت ولیعهد شود تا پسرش مورد حمایت کامل مردم باشد...

اما در طرف دیگه وزیر که زمزمه ولیعهد در مورد پسرش را شنیده بود، تمام حالت مهربان صورتش توسط اخمی کشنده نابود شد و با خشم آمیخته به نگرانی به پسر زیباش نگاه کرد...

𝐓𝐡𝐞 𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 𝐚𝐫𝐨𝐦𝐚  || 𝓥𝓚𝓸𝓸𝓴 (𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥♛)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora