خندید و همه دردهام رفت.
_شاهزاده دوم♛────────❀⋆⊰
_شما آدم جالبی برای مصاحبت هستید سرورم!
شاهزاده دوم با شنیدن صدای دلنشین رز سفید روبروش، به یاد آورد که چندثانیه گذشته، نفس کشیدن رو از خاطر برده. دل سنگش زیر و رو شده بود. جزیره ی بی آب و علف وسط قلبش داشت سرسبز میشد. سیاهی وجودش داشت با سفیدی دونه برف روبروش پوشیده میشد و غم اینکه امگا برای اون نیست، مثل چادر سیاه عزا روی تمام احساسات جدیدش کشیده شد.کلافه از قلب بی جنبه ی توی سینش، دست هاش رو محکم مشت کرد و به سختی نگاهش رو از چشم های کهکشانی امگا گرفت و تلاش کرد تا به سوال قبلی اون جواب بده. کمی اخم کرد و غرید:
_چیزی از عشق نمیدونم جونگکوک، اما نفرت، جنگ و تنهایی رو میفهمم.وزیرزاده با دقت به صورت بی حس و سرد شاهزاده نگاه میکرد، ابهت مرد غیرقابل انکار بود، جوری که حس قدرت و تسلط توی تک تک حرکات آلفای دریایی موج میزد، از لحن محکم و جدی آلفاییش گرفته تا ابرویی که ناخودآگاه موقع گوش کردن به صحبت های جونگکوک بالا می انداخت.
اون مرد سه موضوع رو خوب درک میکرد "جنگ.نفرت.تنهایی" و این برای وزیرزاده جالب بود، صادقانه اون هیچوقت عمیقا درمورد این موضوعات فکر نکرده بود. امگای سفید درونش با اشتیاق و خجالت از وزیرزاده میخواست تا بیشتر با آلفا صحبت کنه. کتاب بین دست هاش رو بست و با یاد آوری چیزی با متانت لب زد:
_"در عشق و جنگ همیشه بی گناهان کشته میشوند."از نجیب محفوظ. این جمله رو یکبار پدرم گفت و منو عمیقا به فکر فرو برد سرورم. اکثر مردم از جنگ میترسن و ازش دوری میکنن، اما من فکر میکنم این عشق باشه که از جنگ خطرناک تره، یا حتی باور دارم این عشق هست که جنگ رو به وجود میاره. میشه گفت هرکس که توی نبردی شرکت میکنه به نوعی عاشقِ.این امگا همیشه همینطور بود؟ حتی توی تاریکی ها، روزنه ای از نور پیدا میکرد؟ اصلا متوجه بود که چطور کلماتش امید و آرامش به مخاطب تزریق میکنه یا از پاکی و معصومیتش بود که ناخودآگاه این کلمات رو به زبون میاورد؟هرچی که بود، دریای وجود تهیونگ رو مبتلا کرده بود.
_منظورتو نمیفهمم جونگکوک!میدونست که الان رزسفید قشنگ روبروش داره لبخند میزنه، رایحه ی مشتاق امگارو حس میکرد و این رایحه بدجور دیو رو نسخ کرده بود. وزیرزاده بلافاصله با صدای دلنشین و ارومش جواب داد:
_کسی که عاشق شخصی میشه، برای بدست آوردن معشوق میجنگه. کسی که عاشق وطن میشه برای حفاظت از اون میجنگه. کسی که عاشق مردم میشه، برای حفظ امنیت اونها میجنگه و یا حتی کسی که عاشق یه سرزمین میشه به طمع تصاحب اون سرزمین جنگ به پا میکنه ، جنگ فرزند عشقِ .اما میدونید بی ارزش ترین جنگ کدوم هست سرورم؟بغض گلوی دریا رو تنگ کرده بود...
شاهزاده اینبار با سکوت و حفظ چهره ی سردش به صورت زیبای امگا خیره شد و ابرویی بالا انداخت تا ادامه حرفش را بزند.
_جنگ سر بدست آوردن قدرت بیشتر! فقط طمع به قدرتِ که میتونه نفس هر عشقی رو ببره سرورم... لئو تولستوی میگه:"آن کسی که برای اولین بار در دنیا جنگ را شروع کرد، بدون شک رنج دوری از معشوق را هرگز تجربه نکرده بود". شاید مبالغه باشه اما حس میکنم درمیدان های جنگ های بی هدفی که سیاهی قدرت چشم فرماندهان رو کور میکنه، اگر سربازی، نامه ی معشوقش رو با صدای رسا بخونه، افراد زیادی از جنگ منصرف میشن، حتی لطافت عشق ممکنه قلب سیاه آتش افروزان جنگ رو هم تحت تاثیر قرار بده.

ESTÁS LEYENDO
𝐓𝐡𝐞 𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 𝐚𝐫𝐨𝐦𝐚 || 𝓥𝓚𝓸𝓸𝓴 (𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥♛)
Hombres Lobo_خودش میدونه که داری برای عشقش میجنگی؟ _گمون نکنم، میدونی؟؟؟ عشق میان شاهزاده و وزیرزاده! پیوند میان دیو و دلبر... ❦متفاوت ترین عاشقانه ای که میخوانید❦ ₃ 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫: 𝐌𝐨𝐧𝐢 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐊𝐨𝐨𝐤 , 𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 , 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐨�...