🤍White plover

2.4K 489 257
                                    

من پنهانی عاشقم دونه برف
اما اگر عشقم برایت قابل دیدن بود
یک شهر به وسعت سئول
برای خودت در قلبم میدیدی!
_شاهزاده دوم

♛────────❀⋆⊰

وزیرزاده با کمک دیوار، خودش رو به سرویس بهداشتی رسوند و کاملا سرش رو زیر شیر آب سرد گرفت. نیاز داشت باور کنه بیداره. باید به کی میگفت؟ باید از کی کمک میگرفت؟ اگه حرفی به شخصی میزد و جون جفت ولیعهد یا اصلا همون شخص رو به خطر مینداخت چی؟

_آیگو، تورنیم!
صدای پیرزن بتا توی گوشش پیچید و چند ثانیه بعد شیر آب بسته شد.
وقتی خبر برگشتن وزیرزاده رو بهش داده بودند، سریع از استراحتگاه خدمتکار ها خودش رو به اتاق او رسونده بود و بعد از دیدن در باز اتاق و صدای شیر آب، نگرانی تمام وجودش رو پر کرده بود و اصلا نفهمیده بود با چه سرعتی بدون توجه به آرتروز زانو خودش رو به سرویس رسونده!

پیرزن با عجله حوله ی کوچکی روی موهای خیس ارباب زاده اش کشید و با ناراحتی گفت:
_اگه سرما بخوری من جواب ارباب رو چی بدم؟

اشک های جونگ‌کوک لابه لای آب جاری شده، از موهایش محو میشد پس پیرزن متوجه آنها نبود.بتا با دیدن خیسی لباس، داشت دکمه های لباس ارباب زاده را باز میکرد.
_تمام لباستون خیس شده، بیایید یه دوش آب گرم بگیرید تورنیم.

چو همان موقع وارد اتاق شد و جعبه ای که از خدمتکار ولیعهد گرفته بود روی تخت گذاشت. بخاطر آجومایی که درحال در آوردن لباس های وزیرزاده بود، دیدی به صورت او نداشت پس از همان فاصله با احترام گفت:
_کیم جوان، جناب ولیعهد این لباس هارو براتون فرستادن تا در ضیافت به تن کنید.

وزیرزاده با لحن غم آلود و درمانده ای کنار گوش خدمتکار زمزمه کرد:
_میشه یکاری کنی، چو بره آگاشی؟

پیرزن بلافاصله از وزیرزاده فاصله گرفت و موهای مواج نمداری که نامنظم روی چشم هاش ریخته بود رو کنار زد. تیله های بنفش قشنگ ارباب زاده مظلومش پر از اشک بود و این قلب پیرزنی که خودش رو مادر دوم پسرک میدونست، به درد آورد.
_باشه تورنیم. برو یه دوش آب گرم بگیر تا من بفرستمش بره.

_ممنون آگاشی.
پیرزن بوسه ای روی گونه رنگ پریده ی ارباب زاده اش زد و رفت و جونگ‌کوک تن لرزان و یخ زده اش رو به گرمی آب سپرد.

_جناب چو؛ تورنیم گفت بری یه متخصص موسیقی پیدا کنی و پیانوی سالن ضیافت رو باهاش چک کنید.

چو نگاه سرگردانی به پیرزن انداخت و پرسید:
_من؟؟

آجوما با بی خیالی سمت تخت رفت تا لباس های وزیرزاده رو از جعبه خارج کند و گفت:
_تورنیم میخواد جلوی علیحضرت پادشاه و علیاحضرت ملکه پیانو بزنه، کار به این مهمی رو طبیعیه به شما بسپاره ، شما خدمتکار مخصوصش هستید!

𝐓𝐡𝐞 𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 𝐚𝐫𝐨𝐦𝐚  || 𝓥𝓚𝓸𝓸𝓴 (𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥♛)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora