در این اتاق هوایت را نفس میکشم،
بی آنکه تو باشی.
-وزیرزاده♛────────❀⋆⊰
چو برای راهنمایی کمی جلوتر راه میرفت و وزیرزاده پیشاپیشِ خدمتکاران قدمهای سسش را به سمت اتاق میکشید.
در راهروی دوم که مشخصا به دور از اتاق ولیعهد یا هریک از اعضای خانواده سلطنتی بود، چو در چوبی و سفید بزرگی رو باز کرد و فضای اتاق پیش چشم های بنفش وزیرزاده نمایان شد.
دکور سفید و چوبی اتاق رو از نظر گذروند و با وقار و مهربانی ذاتی اش، لبخندی به چو و سایر خدمتکارها زد و گفت: ممنون از همراهیتون، اما حالا تنهام بذارید میخوام استراحت کنم.
چو تعظیمی کرد و اتاق رو ترک کرد و بقیه هم به تقلید از چو اتاق رو ترک کردن.
وزیرزاده که حس خفقان میکرد بلافاصله برای دریافت نور طبیعی خورشید سمت پنجره ها رفت تا کمی پرده های سنگین و زخیم رو کنار بزند اما...
اتاقی که برای او در نظر گرفته شده بود در ضلع غربی قصر درست به دور از نور صبحگاهی خورشید قرار داشت و این برای جونگکوکی که به روشنایی خو گرفته بود نشانه خوبی نبود.عزیزدردانه وزیر حالا مجبور بود ساعات زیادی را به دور از والدین مهربانش در تنهایی بگذراند.
♛────────❀⋆⊰
خدمتکار با احترام فنجان قهوه رو جلوی شاهزاده دوم گذاشت. از وقتی اون رایحه دلپذیر رو حس کرده بود، چشم های بنفش و معصوم امگای برادرش از توی ذهنش پاک نمیشد...
برعکس آشوب درونی،طبق معمول با قیافه جدی و چشم های سردی به فنجان قهوه نگاه کرد و انگشت های کشیدش رو دور فنجان پیچید اما قبل از اینکه بیخوابی شب گذشته اش رو با کافئین جبران کند صدای پرانرژی ای توی سالن پیچید.
+ببین کی افتخار داده اون آلفاهای زمختِ آکادمی نظامیش رو رها کنه و به قصر بیاد.
شاهزاده دوم قبل از نوشیدن قهوه به تلخی زمزمه کرد: فقط تورو برای شروع روزم کم داشتم.
جیمین اما بعد شنیدن اون کلمات با صدایی بلند خندید و گفت: از دور دل میبره از نزدیک زهره، خواهرزاده محبوبم از پهلوی چپ بیدار شده؟
شاهزاده دوم فنجان رو توی پیش دستی برگردوند و غرید: اصلا روز خوبی رو برای سربه سر گذاشتن با من انتخاب نکردی چیم.
+میدونم قندعسلم، از رایحه و هاله اطرافت معلومه چقدر امروز مهربونی.
تهیونگ چشمی چرخوند و روزنامه ای از روی میز برداشت و پاهای ورزیده و عضله ایش رو کمی از هم فاصله داد و جیمین رو نادیده گرفت اما بتا با لحن خبیثی گفت: حداقل انگشت کوچیکت رو بده دایی تا خودم بفهمم چرا اینقدر خوشحالی.
![](https://img.wattpad.com/cover/318556590-288-k748964.jpg)
BINABASA MO ANG
𝐓𝐡𝐞 𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐫𝐨𝐬𝐞 𝐚𝐫𝐨𝐦𝐚 || 𝓥𝓚𝓸𝓸𝓴 (𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥♛)
Werewolf_خودش میدونه که داری برای عشقش میجنگی؟ _گمون نکنم، میدونی؟؟؟ عشق میان شاهزاده و وزیرزاده! پیوند میان دیو و دلبر... ❦متفاوت ترین عاشقانه ای که میخوانید❦ ₃ 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫: 𝐌𝐨𝐧𝐢 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐊𝐨𝐨𝐤 , 𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 , 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐨�...