سرش رو گیج بالا آورد و به اطراف نگاه کرد؛ نفسهای سنگینش یکیدرمیون بالا میاومدند. نمیتونست مبدأ صدای تیز میکروفون رو تشخیص بده تا لحظهای که رفتهرفته نفسش توی سینهاش حبس شد، قلبش آروم گرفت و ضربانش کندتر شد وقتی صدای فرشتهی زندگیش رو از سرتاسر محوطه شنید.- اوه، الآن داره ضبط میشه؟
صدای جابهجا شدنی توی گوش مرد یخزده و خونینتن پیچید.
- حالا پنج دقیقه از مردن من گذشته؛ ازت میخوام به زندگیت ادامه بدی و دیگه هیچوقت به عقب نگاه نکنی ...
تهیونگ دیگه چیزی نمیشنید، نه وقتی توی مرز بی هوشی بود.
- تهیونگ هیونگیِ من؟ اگه داری صدامو میشنوی یعنی همین الانشم خیلی دیر شده ... بیشتر از چیزی که بتونی فکر کنی!
قلب مرد با آخرین جمله تپشی رو جا انداخت و نفسش بُرید.
امیدوارم از خوندن فصل سوم لذت ببرین🖤❄️
ESTÁS LEYENDO
𝑻𝒉𝒆 𝑾𝒆𝒂𝒑𝒐𝒏(𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌)
Acción_اسـلـحـه_ نویسنده: راحیل کاپل: ویکوک ژانر: جنایی، دارک، اکشن، انگست، ماجراجویی، اسمات، رمنس خلاصه: فرمانده تهیونگ، عاشق دل شکسته ای که برای گرفتن انتقام قتل دوستپسرش تراشه ای رو می سازه که عاقبت همهاشون رو نامعلوم میکنه و جئون جونگ کوکی که اد...