«آینهی شکستهی روحی که رنگ باخت»
برای آخرین بار به حیاط نگاهی انداخت و از پله های ورودی خونه باغش بالا رفت و مقابل در ایستاد، روز خسته کننده ای رو گذرونده بود پس خسته همینطور که دستی داخل موهاش میکشید پسورد در رو زد و وارد راهرو شد.صدای قدم های اروم اما سنگین و خسته اش توی سالن بزرگش اکو میشد که به طرف پله ها میرفت تا به اتاق خوابش بره و دوش بگیره، اما قبل از اینکه پاش رو روی اولین پله بذاره صدای بَم و محکمی به گوشش رسید و باعث شد سر جاش بهت زده خشک بشه.
_باید یه سیستم امنیتی قوی تری برای این خونه باغ نصب کنی، دسترسی بهش خیلی آسونه دکتر!
شاید مغز جیمین مثل همیشه سریع تر از بدنش بهش دستور داد بچرخه و ببینه واقعا صدای کسی که فکر میکرد رو شنیده یا نه اما بدنش قفل شده بود، صدای نفس های تند و سریعش توی سکوت سالن اکو میشد درحالیکه ترکیب شده بود با صدای کفشی که به سمت جایی از سالن قدم برمیداشت.
_فکر میکردم باید محتاط تر از چیزی باشی که راجع بهت شنیدم، اما انگار دکترِ بی هویت ما اونقدرا هم محافظه کار نیست!
بعد از اتمام حرف اون مرد تمام چراغ های سالن روشن شد اما جیمین چشم های داغ شده اش رو که از روی خشم بسته بود باز کرد و دَم عمیق ولی بی صدایی گرفت، چقدر از شنیدن اون صدا توی زندگیش متنفر بود.
_جئون جونگ کوک!
_مدت زیادی گذشته دکتر ...
پسر کوچیکتر لبخند پُر منظوری زد و بی هدف پرسید.
_حالت چطوره؟
جیمین به خودش مسلط شده بود به خوبی اون لحن عذاب آور رو میشناخت، اون لحنی که وقتی توی دفتر رئیس زندان بودن چطور براش محدوده مشخص کرد و جلوی چشمش سیگار تهیونگ رو روشن کرد، اون لحن محکم و تهاجمی هنوزم باقی بود، پس با پاشنه ی پاش روی پارکت چرخید و یه تای ابروهاش رو بالا فرستاد و متقابلا لبخند سردی زد.
_فکر میکنم از این بهتر هم میتونستم باشم ...
قدمی به جلو گذاشت و نگاهی به سر تا پای جونگ کوک انداخت، اون پسر همیشه بهترین لباس هارو برای ظاهر شدن توی عموم انتخاب میکرد و علاوه برچهره ی جذابش نگاه تیز و سردش باعث میشد توجه هر مخاطبی جذب بشه.
_متعجبم که این افتخار رو مدیون چی ام که اینجا، داخل خونه ام به صورت دعوت نشده میبینمت!
جونگ کوک به لحن به ظاهر خونسرد جیمین پوزخند محوی زد و درحالیکه شروع کرده بود به باز کردن دکمه های سر آستین پیرهنِ تیره اش از گوشه های چشمش به اطراف سالن نگاهی انداخت، دکوراسیون دارک و قهوه ای روشن و بوی پیچیده شده ی قهوه ... چیزی که درست از جیمین انتظار میرفت.
![](https://img.wattpad.com/cover/218625098-288-k560535.jpg)
STAI LEGGENDO
𝑻𝒉𝒆 𝑾𝒆𝒂𝒑𝒐𝒏(𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌)
Azione_اسـلـحـه_ نویسنده: راحیل کاپل: ویکوک ژانر: جنایی، دارک، اکشن، انگست، ماجراجویی، اسمات، رمنس خلاصه: فرمانده تهیونگ، عاشق دل شکسته ای که برای گرفتن انتقام قتل دوستپسرش تراشه ای رو می سازه که عاقبت همهاشون رو نامعلوم میکنه و جئون جونگ کوکی که اد...