Chapter 1 & 2

92.6K 3.9K 4.5K
                                        


‌(یکشنبه_ساعت 20:50 دقیقه_سئول)

_قبل از هر چیز باید یاد بگیری از اسلحه‌هایی استفاده کنی که باهاشون متولد شدی یا به مرور بدستشون میاری.

تهیونگ به سردی توضیح داد و با ضربه ی محکمی که به پشت زانوی جیمین زد باعث شد کنترل ایستادنش رو از دست بده و روی زمین بیوفته.
جیمین صورتش توهم رفت و بلافاصله ناله ای کرد اما بعد از آروم شدن درد چند ثانیه ای که بهش وارد شده بود با خنده بین نفس زدناش مشتی به تشک زیرش زد.

_ازت متنفرم وقتی همیشه آخرش تو میبری.

تهیونگ لبخند کمرنگی زد، اینکه هر بار بعد از تمرین دوستش همین جمله رو تکرار میکرد واسش عجیب نبود.
جیمین خسته خودش رو روی تشکِ سالن تمرین انداخت، تهیونگ نگاهی بهش انداخت و بعد از رفع تشنگی چند ساعته کنارش دراز کشید.
هیچکدوم حرفی نمیزدن؛ ذهنشون خالی شده بود چون نه جیمین به آزمایشِ ریسکی خودش فکر میکرد و نه تهیونگ به عملیاتِ فردا شبش،پس تنها وقتی بود که هر دو میتونستن بعد از چند ساعت تمرین دفاع شخصی به راحتی بگن که ذهنشون خالی شده و حالا نگران چیزی نیستن.

_اون چیه؟

جیمین سکوت بینشون رو شکست و بالاخره سوالی که ذهنش رو مشغول کرده بود پرسید ، تهیونگ به سقف بالای سالن خیره شد، دستاشو زیر سرش گره زد تا کمی متمایل بشه.
جمله های ساده و کوتاه زیادی بود که تو ذهنش میچرخید، اما تهیونگ آدمِ ساده جواب دادن نبود.

_خیلی چیزا، بستگی به دیدت داره که چه چیزی از وجودت رو اسلحه ببینی، ممکنه اون اسلحه ضعفت باشه یا نقطه قوتت ...

یه دستشو از زیر سرش برداشت تا لحظه ای روی بینیش رو بخارونه و اما ادامه داد.

_مثلا یکی مشتاش اسلحست، یکی مغزش و یکی زبونش، آدما تو موقعیت های مختلف از این اسلحه ها واسه برد یا شکست دادن استفاده میکنن، گاهی ام میشه کمک کردن به کسی رو یه اسلحه دید، فقط باید آدمِ درستش باشه برای انجام دادنش.

_اسلحه من چی میتونه باشه؟

جیمین کنجکاو پرسید و به نیم رخِ جذاب تهیونگ خیره شد.
اون شکستگی کنار ابروی سمت راستش و علامت بریدگی کمرنگ روی گونش به شدت به جذابیتش اضافه کرده بود، یا اون تتوی "FUCK OFF" بالای ابروش به راحتی میتونست به همه بفهمونه که شخصیت گستاخ اما پر جذبه ای داره.
تهیونگ هیچوقت از خودش و خاطراتش تعریف نکرده بود اما با این حال به جیمین میگفت بخاطر بازیگوشی بچگانش اون دو شکستی و بریدگی روی صورتش به جا مونده، یا اون تتوی عجیبش یه شرط بندی احمقانه با هیونگش بوده.

_قلبت ...

تهیونگ با صدای آرومی جواب داد و به طرف جیمین برگشت که کمتر از یک دقیقه قبل بهش خیره شده بود.

𝑻𝒉𝒆 𝑾𝒆𝒂𝒑𝒐𝒏(𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant