Part:4

265 84 5
                                    



بند کشفش اونقدر زیبا و منظم بسته شده بود که بکهیون حتی نمیتونست تصور کنه کفشی که الان پاشه کفش خودشه !

بند های اون معمولا اونقدر گره های نامنظم و زشتی داشتن که فقط اون رو بیشتر از قبل احمق نشون میدادن ،اما اون دراز عوضی طوری بندش رو بست که مطمئن بود قرار نیست هیچوقت باز بشه !

+:نیازی نبود این کارو کنی

_:بخاطر تو این کارو نکردم
به هرحال جزو کسایی هستی که ردیف آخر نشستن و نیازه که برای بیرون کشیدنشون از افکارشون بند کفششونو باز کنم !

طبق انتظاری که بک داشت اون فقط یه عوضی خودخواه رو مخ بود.
هرچند این باعث نمیشد بکهیون بخواد چشم هاش رو یکم بیشتر باز کنه تا چهره ی اون عوضی رو ببینه،چون مطمئن بود چشم هاش از شدت پر بودن خونین و بکهیون هم ترجیحا علاقه ای نداشت که دوباره به چانیول نشونشون بده.

هرچند صدای اون عوضی و طوری که با جدیت صداش کرد مانع افکار توی سرش شد.

_:بیون بکهیون !

و باز هم اون چشم های عسلی غمگین با رگه های خونی ای که پشت قطره ی اشک بزرگی پنهون شده بودن...
این پسر چش بود؟

•°•°•°•°•°•°•°•°•°

حیاط مدرسه به لطف بارون کمتر شلوغ بود،اما هنوز هم بچه ها بیشتر نیمکت های توی حیاط رو به خودشون اختصاص داده بودن و با صدای بلند مشغول حرف زدن بودن.

بک،با دیدن نیمکت خالی از دانش آموز هایی که بنظر نمیومد قصد رفتن از اونجا رو داشته باشن،لبخند خسته ای زد و برای یک بار هم که شده شانس خودش رو تبریک گفت.

سرعت قدم هاش رو افزایش داد و همچنان که لبخند کوچیکش رو حفظ کرده بود،وسایل داخل دستش رو که شامل کتاب درسیش و کیک کوچیک مورد علاقه اش بود رو روی میز گذاشت.

آرزو کرده بود یکبار هم شده توی این مدرسه ی لعنتی با آرامش کیک مورد علاقه اش رو بخوره و انگاری که امروز روز برآورده شدن ارزوهاش بود،چون حتی بعد از باز کردن کیک عزیزش هم کسی برای بلند کردنش از سر جاش اقدامی انجام نداده بود.

هنوز از اولین گازی که زده بود نگذشته بود که با صدای کسی باز هم شانس خودش رو تبریک گفت.

"من فقط برای یبارم که شده خواستم با آرامش بقا کنم خدای لعنتی."

هرچند دیدن سونگ این حداقل حالش رو بهتر کرد.
البته که اون عوضی هم کنارش بود اما بکهیون با نهایت ادب پسر قدبلند تر رو به تخمش گرفت و لبخند خسته اش رو برای سونگ این کش داد.

:هی پسر !
حالت چطوره؟

+:ممنونم...

:نیازی نیست انقدر مودب باشی بچه
ما الان همکلاسی ایم !

Your EYES🌧️🌑Where stories live. Discover now