سلام 👋
بلاخره تموم شد ... 🥺 این آخرش بود ...
امیدوارم دوست داشته باشین ....خب خیلی چیزا دارم که بگم ...
اول از همه ممنونم از ووتای قشنگتون ...👀🥰
کامنتای پر انرژیتون ... 🥹
ممنونم که همراه داستانم بودین ...میدونم گاهی دیر آپ شد ... کم بود ... بد بود ...
بابت تمام کم و کاستی هاش ببخشید ...حقیقتا روزی که شروعش کردم فکر نمیکردم اینقدر زیاد بشه ... ولی شد 😅
شاید فکر کنین که زود اوکی شدن یا چه میدونم چقدر سریع خواستگاری کرد اینا ...
شاید باید بیشتر کش پیدا میکرد ... اما خب من فکر کنم این بهترین زمانش بود .... کوکمین خیلی وقته عاشق هم بودن ... خب شاید به خاطر عشق بشه بعضی چیزا گذشته فراموش کرد ...البته این فقط یه داستان بود ... یه فانتزی توی ذهن ...
متفاوت از واقعیت .... واکنش های متفاوت ... رفتار های متفاوت ....به هر حال دوستون دارم 💋
عاشقتونم 🥰
بوسبه داستان عشق بدین ....👀👋
ESTÁS LEYENDO
معجزه قمار
Fanfic« کوکمین » قمار .... برنده و بازنده ... یک بدهی ... یک شرط ... یک زندگی ... یک بازی.... برگه هایی که ورق خورند ... تقدیر ادم ها را نوشتند ... شاید شعله امیدی که خاموش شد ... پر نورتر از همیشه جای دیگری بدرخشد ....