پارت 1

2.1K 114 12
                                    

تو منو دوباره ساختی

شروع 14/7/96
ساعت 19:20

پارت 1

گوشی رو قطع کرد و دستشو روی صورتش گذاشت . نفس عمیقی کشید و دستشو بالا برد و موهاشو به سمت بالا هدایت کرد .
دوباره نفسشو بیرون داد و از جا بلند شد و شروع کرد به قدم زدن . قلبش داشت توی دهنش میزد و هر لحظه به عصبانیتش افزوده میشد.
ایستاد و با خشم لگدی حواله تخت کرد که از درد صورتش جمع شد .  رو تختی رو  با حرص کشید و به طرفی پرت کرد اما هنوزم خالی نشده بود موهاشو با دو دست چنگ زد ، خم شد و با تمام  توانش داد کشید  اما هنوزم عصبانی بود و تخلیه نشده بود . داد دیگه ای کشید که در اتاقش با شدت باز شد و جیمین وحشت زده داخل اتاق پرید .
-چی شده هیونگ؟
نگاهشو به جیمین دوخت و لباش آروم لرزید .  نفس عمیقی کشید و سعی کرد خودشو کنترل کنه ، نمی خواست برادر کوچیک ترش ضعفش و ببینه .
-چیزی نیست .
جیمین با تردید قدمی جلو گذاشت تا حالا جین و اینجوری ندیده بود.
-خوبی ؟
چشماشو رو هم گذاشت و با صدایی که سعی میکرد نلرزه گفت :
-خوبم جیمین ... نگران نباش چیزی نشده .
با قرار گرفتن دست جیمین رو شونه اش چشماشو باز کرد و نگاهش و به چشمای نگران برادرش دوخت و بی اختیار کلمات از دهنش خارج شد .
-خیلی دیر کردم جیمین خیلی .
لب پایینش و گاز گرفت .
-الان سه ماهه که پیداش کردم اما اون قدر نفرتم ازش زیاد بود که نرفتم ببینمش ... فقط یه بار از دور دیدمشچ... فقط به بار ...
نفسش و آروم بیرون داد .
-با اینکه همیشه دلم میخواست ببینمش اما توانایی روبرو شدن باهاش و نداشتم .
جیمین تو سکوت فقط بهش گوش سپرده بود نمی دونست داره در مورد کی حرف میزنه نمی دونست  چی داره میگه فقط اینو میدونست که الان جین فقط  یکی رو میخواست که به حرفاش گوش بده . فشار دستش و روی شونه اش بیشتر کرد .
-اینقدر دیر کردم که امروز بهم گفتن ...
صداش لرزید و چشماشو روی هم گذاشت .
-اون مرده جیمین .
چشماشو باز کرد و تو چشمای گرد شده جیمین زل زد .
-مادرم مرده و من نرفتم ببینمش .
جیمین بی حرف جلو رفت و دستاشو دور بدن جین حلقه کرد اما جین بی حرکت به نقطه ی نا معلومی خیره شده بود . اگه زودتر به دیدنش میرفت شاید ... شاید این نفرت کم میشد.
جیمین دستشو نوازش گونه پشت جین کشید .
-ناراحت نباش .
صدای آروم جین و شنید .
-نیستم .
میدونست حرفش صحت نداره . میتونست از لحن صداش بفهمه حالشو .
-کی میری برای مراسم ؟
صدای محکم جین گوشاشو پر کرد .
-نمیرم .
با تعجب خودش و عقب کشید و به صورت جین که حالا خیلی سرد شده بود چشم دوخت .
-چرا؟
نگاه بی حسش و بهش دوخت .
-چرا باید به دیدن کسی برم که دیگه نیستش .
-هیونگ!
-تنهام بزار جیمین خواهش میکنم .
جیمین یه قدم عقب گذاشت .
-باشه هر چی تو بگی .
عقب گرد کرد و از اتاق بیرون رفت .
جین نگاهشو به در اتاق دوخت و روی تخت نشست و سرشو با دست گرفت .
-چرا باید به دیدن زنی برم که ترکم کرده ؟ چرا باید برم ببینمش ؟ چرا باید به خاطر رفتنش ناراحت باشم؟
سرشو از حصار دستاش بیرون کشید و راست نشست .
-من ناراحت نیستم ... نیستم .
خودش و روی تخت پرت کرد و چشماشو بست .
"+مامانی چند تا دوسم داری ؟
هر ده تا انگشت کوچولو و تپلوشو بالا آورد و با ذوق نشون مامانش داد .
-ده تا .
قیافه ی مامانش تو هم رفت .
+فقط ده تا؟
سرشو با ذوق تکون داد .
-آره ..از همه بیشتر.
چشماشو به مامانش دوخت .
-مامانی جین و چند تا دوست داره ؟
مادرش اونو سمت خودش کشید و دستاشو دور بدن کوچولوش حلقه کرد و روی موهاشو بوسید .
+اندازه ی تمام دنیا ."
چشماشو باز کرد و تو جاش نشست .
باید میرفت و حداقل ازش خداحافظی میکرد . باید این کارو میکرد تا قلبش آروم بگیره .
از جا بلند شد و با قدم های بلند سمت کمد رفت و بازش کرد . کت و شلوار مشکی با پیراهن سفیدی بیرون کشید و روی تخت گذاشت .  تیشرتش و از تنش خارج کرد و پیراهن سفیدش و پوشید .
گره کراواتشو سفت کرد و بدون اینکه تو آینه نگاهی به خودش بندازه سمت در رفت و بازش کرد . وارد سالن شد که نگاهش به مادرش خورد که نگران به میز تکیه داده بود .
-سلام مامان جون .
مادرش جلو اومد و روبروش ایستاد و با دیدنش تو اون لباسا لبخند غمگینی زد .
-خوبی پسرم؟
لبخند زورکی زد.
-خوبم مامان جون ... چرا باید بد باشم ؟
مادرش آروم دستشو بلند کرد و روی صورتش گذاشت .
-تصمیم درستی گرفتی که میخوای بری به دیدنش .
نگاهش و به مادرش دوخت .
-فقط میخوام وظیفمو به عنوان یه پسر انجام بدم ..  اون هیچ وقت مامان من نبوده .
دستشو روی دست مادرش که روی صورتش بود گذاشت .
-مامان من فقط شمایین ... نگران نباشین من حالم خوبه .
لبخندی زد و نگاهشو به جیمین که گوشه ای ایستاده بود دوخت .
-جیمین الکی شما رو بالا کشونده .
مادرش هم لبخند زد.
-نگرانت بود .
-میدونم مامان .
دستشو از رو دست مادرش برداشت .
-من دیگه برم .
مادرش هم آروم دستشو برداشت .

you made me again Where stories live. Discover now