تو منو دوباره ساختی 6
سرشو از لای در بیرون آورد و وقتی دید خبری از جیمین نیست از اتاق بیرون اومد حوصله اش سر رفته بود از تو اتاق موندن .
با کنجکاوی نگاهی به اطراف انداخت . دیروز اصلا نتونسته بود خوب همه جا رو ببینه . نگاهی به دور خونه انداخت و اول سمت بالکن رفت و درو کشید و بازش کرد . یه بالکن خوشکل که دور تا دورش رو گلدون پر کرده بود و وسطش هم یه میز و دو تا صندلی قرار داشت . سمت نرده ها رفت و نگاهش و به منظره ی روبروش دوخت . نزدیک غروب بود و آسمون نارنجی شده بود . یه پارک بزرگ درست پشت ساختمونشونش بود . با ذوق به محوطه ی بازی خیره شد . دلش تاب بازی میخواست ... تابی که پدرش هلش بده.
اشکش آروم پایین اومد . دلش تنگ بود برای پدر و مادر عزیزش .
-تو اینجا چیکار میکنی ؟
سریع اشکش و پاک کرد و بدون اینکه عقب برگرده گفت:
-اومدم بالکن و ببینم .
ثانیه ای بعد جیمین کنارش قرار گرفت و دستاشو رو نرده گذاشت و به پارک خیره شد .
-خیلی قشنگه نه؟
سمت سه رون برگشت تا جوابش و بشنوه که متوجه چشمای خیسش شد .
-چی شده ؟
سه رون دوباره دستی به چشماش کشید .
-هیچی .
-گریه کردی ؟
-نه .
-دلت تنگ شده ؟
صداش لرزید .
-آره .
دوباره اشکش لجوجانه پایین اومد اما تلاشی برای پاک کردنش نکرد .
-همیشه با بابام میرفتیم پارک و همیشه اون تابم میداد مهم نبود سنم چقدر بود همیشه بابام تابم میداد .
جیمین نگاهش و از سه رون گرفت و به روبروش خیره شد .
-تاب بازی میخوای ؟
سه رون با تعجب سمتش برگشت .
-چی ؟
جیمینم سمتش برگشت و تو چشمای خیسش خیره شد .
-دارم میگم بیا بریم تاب بازی کنیم .
چشمای سه رون گرد شد و جیمین آروم گفت :
-دوست داری ؟
لبخند محوی روی لبای سه رون نشست .
-اهم .
جیمین دندوناشو به نمایش گذاشت .
-پس بپر حاضر شو که بریم تاب بازی .
یه قدم سمت در رفت و دوباره سمت سه رون برگشت و انگشت اشارشو روی رد اشک سه رون کشید .
-اینجوری بیرون نمی برمت اشکاتو پاک کن .
اینو گفت و سریع وارد سالن شد . سه رون دستی به صورتش کشید و اشکاشو پاک کرد و سمت اتاقش رفت .
...
وارد محوطه بازی شدند و جیمین به تابا اشاره کرد .
-واه عجب شانسی داری تو ببین هیچ کی تو زمین بازی نیس .
سه رون لبخندی زد و با ذوق کودکانه ای سمت تابا دوید و روی یکیشون نشست و آروم خودشو حرکت داد . همیشه پدرش بود که تابش میداد بعد از اون دیگه سوار تاب نشده بود . چشماشو رو هم گذاشت نمیخواست دوباره جلوی جیمین گریه کنه ولی عجیب دلش باباشو میخواست . با تکون شدیدی که تاب خورد با وحشت چشماشو باز کرد و به عقب برگشت و جیمین و دید که با لبخند گنده ای رو لباش تابش میداد . بی اختیار لبخند رو لباش نشست .
صدای جیمین بلند شد .
-میدونم که مثل بابات تابت نمیدم اما ...
سه رون میون حرفش پرید .
-ممنونم .
-میخوای محکم تر تابت بدم ؟
با تایید سه رون سرعت تاب و بیشتر کرد و لحظه لحظه تاب بالا تر میرفت و کم کم صدای خنده ی سه رون بلند شد .
-خوش میگذره ؟
-آره خیلی ... بسه دیگه خودتم تاب بخور .
-باشه پس .
اینو گفت و تو تاب کناری نشست و شروع به تاب خوردن کرد . با صدای زنگ گوشیشو از جیبش بیرون کشید و با دیدن اسم جین سریع جواب داد .
-الو .
-جیمین شما کجایین ؟ چرا خونه نیستین ؟ سه رون کجاست ؟ اتفاقی افتاده ؟
جیمین با خنده گفت :
-نفس بگیر داداش من ... اومدیم پارک پشت ساختمون .
-نمیشد یه خبر بدین ؟ سکته کردم خوب .
-من از کجا باید بدونم که نگران میشی ؟
-نیاین خونه منم میام.
-اوکی پس زود بیا .
گوشی رو قطع کرد که سه رون گفت:
-جین شی بود ؟
جیمین یدونه تو پیشونیش زد.
-باز گفت جین شی .
-پس چی بگم؟
-بگو اوپا .
-باشه .
دیگه حرفی نزدن و تو سکوت فقط تاب میخوردن که یه ربع بعد جین با یه پلاستیک هله هوله وارد محوطه بازی شد و جیمین سمتش شیرجه زد و پلاستیک و ازش گرفت .
-وای قربون هیونگ عاقلم .
بسته چیپسی رو از توی پلاستیک در آورد و سمت سه رون گرفت و بسته دیگه ای رو سمت جین انداخت و با ذوق گفت :
-بقیه اش مال من .
جیمین میخواست دوباره روی تاب بشینه که جین سریع تر نشست .
-نوبت منه .
اخمای جیمین تو هم رفت و با حالت قهر پشتش و بهش کرد .
-من میرم اونجا بشینم ... ایش .
جین لبخندی به جیمین که با عصبانیتی ساختگی سمت نیمکت میرفت زد و نگاهش و به سه رون دوخت .
-امروز چطور بود؟
-خوب .
-جیمین که اذیتت نکرد ؟
سرشو به علامت منفی تکون داد و یه دونه چیپس توی دهنش گذاشت .
-راستی سوپرایزم و دوست داشتی ؟
با ذوق سرشو تکون داد .
-اتاقم خیلی قشنگ شده دستتون درد نکنه ... نمی دونم چطور باید جبرانشون کنم .
-نیازی به جبران نی...
حرفش و نصفه گذاشت .
- یجاش یه کاری برام بکن.
-چی ؟
-بهم بگو اوپا .
چشمای سه رون گرد شد.
-فقط همین .
-اهم .
سه رون لبخندی زد و شمرده شمردگفت :
-جین ...اوپ..پا .
KAMU SEDANG MEMBACA
you made me again
Fiksi Penggemar فیک 💙 #تو_منو_دوباره_ساختی💙 💛نویسنده: ندا 💛 @nedakyu ❤️ژانر : عاشقانه و غمگین و کمی طنز...❤️ 🔷کاراکترهای اصلی: 🔸جین (بی تی اس) 🔹جیمین (بی تی اس ) 🔸جیهوپ (بی تی اس ) 🔹ته هیونگ (بی تی اس ) 🔸کیم سه رون (بازیگر ) 🔹جیسو (بلک پینک) �...