تو منو دوباره ساختی 23
فلش بک (جین) :
با دیدن خنده هاش لبخند رو لبام جا خوش کرد. دیدن خنده ی یورا برام از همه چیز مهم تر بود. نمی دونستم اون پسر کیه که یورا اینقدر باهاش خوشحاله. چند قدم جلو گذاشتم که دیدم اون پسر خم شد و لباشو رو لبای یورا گذاشت. حس کردم دنیا رو سرم خراب شد. منتظر بودم تا یورا پسش بزنه اما دستای یورا دور گردنش حلقه شد.
احساس میکردم تو آب جوش فرو رفتم و تمام تنم داشت میسوخت و قلبم انگار اصلا نمیزد. چشمامو محکم بهم فشردم حتما چیزی که میدیدم دروغ بود. حتما توهم بود. اون دختر یورای من نبود. نمی تونست باشه. یورای من عاشق من بود.
مات مونده بودم و مثل دیوونه ها فقط چشمامو میمالیدم. باور کردن چیزی که میدیدم خیلی سخت بود .. با اینکه با چشمای خودم داشتم میدیدم نمی تونستم و نمی خواستم باورش کنم.
از هم جدا شدن و با لبخند به هم خیره شدند. یورای من یکی دیگه رو بوسیده بود و حالا داشت بهش لبخند میزد. حتما یه کابوس وحشتناک بود.
نمی تونستم از جام تکون بخورم و اونا هر لحظه داشتن بهم نزدیک تر میشدند و اصلا متوجه من نبودن. منم اصلا قدرت نداشتم که قدم از قدم بردارم.
خیره بودم به یورا که فکر کنم سنگینی نگاهم و حس کرد و سرشو بالا آورد و تو ثانیه ای ترس تو چشماش لونه کرد و از حرکت ایستاد.
فقط ده قدم با هم فاصله داشتیم.
صدای پسر و شنیدم.
-چی شده چرا وایستادی عزیزم؟
با شنیدن کلمه عزیزم حس کردم قلبم له شد. چطور تونسته بود اینجوری بهم خیانت کنه؟ برای چی باید خیانت میکرد؟ اونکه گفته بود دوسم داره.
یهو نمیدونم از کجا بهم نیرو وارد شد و با قدم های بلند سمتش رفتم.
یورا فقط با ترس نگام میکرد. دستشو تو دست گرفتم که صدای پسر بلند شد.
-داری چیکار میکنی؟
نگاه پر نفرتم و بهش دوختم. یکم با تعجب نگام کرد و صداشو بالا برد.
-دستش و ول کن.
بی توجه بهش دست یورا رو کشیدم که دست اون پسر روی بازوم قرار گرفت.
-مگه با تو نیستم؟
با عصبانیت بهش خیره شدم که صدای یورا بلند شد.
-ولش کن نامجون.
دستای اون پسر از دور بازوم رها شد و یورا رو دنبال خودم کشوندم.
کمی که دور شدیم یورا دستمو کشید.
-ولم کن جین.
سمتش برگشتم و دستش و ول کردم و صدام بالا رفت.
-چراااا؟
تو سکوت فقط نگام کرد. داشتم دیوونه میشدم و یورا فقط نگام میکرد.
بارون نم نم میبارید و کم کم داشتیم خیس میشدیم.
صدامو تا حد امکان بالا بردم.
-با توام میگم چرا؟
خیلی عادی و بی احساس تو چشمام زل زد.
-چی چرا؟
دهنم از این همه بی احساسیش باز مونده بود. یعنی این یورای خودم بودم. یورای من که هیچ توجهی به این درد گنده ای که آزارم میداد نمیکرد. به این دردی که داشت خفه ام میکرد.
سمتش رفتم و بازوهاش و تو دستم گرفتم و تو چشماش خیره شدم.
-چرا یورا؟ چرا این کارو کردی؟
اشکم آروم پایین اومد و محکم تر بازوهاش و فشردم.
-با تو ام حرف بزن.
با چشمای سرد بهم خیره شد. بی احساس بود... یورای من که بی احساس نبود... پس این که روبروم بود کی بود؟
-چون دوسش دارم.
حرفش مثل آوار رو سرم خراب شد و دستام شل شد و رهاش کردم.
با نا باوری بهش خیره شدم.
-چی... چی گفتی؟ دو... دو.. دوسش داری؟
جدی و محکم تو چشمام زل زد.
-آره دوسش دارم... خیلی هم دوسش دارم.
دوباره سمتش رفتم و بازوهاشو تو دست گرفتم و با تمام توانم فشردم. حالم دست خودم نبود. نمی خواستم باور کنم .
-چرت و پرتا رو به من تحویل نده یورا... بگو چی شده؟
با بی رحمی تو چشمام زل زد و با سنگدلی تمام گفت :
-ازت خسته شدم.
حس میکردم که قلبم و زیر پاش گذاشته و داره با تمام توانش بهش فشار میاره.
-چی گفتی؟
با همون لحن ادامه داد.
-من و نامجون خیلی وقته که عاشق همیم ... اما خانواده اش منو قبول نمیکردن برای همین از هم جدا شدیم و بعدش تو اومدی تو زندگیم . تمام مدتی که با تو بودم فقط برای این بود که نامجون بفهمه که بدون من نمی تونه زندگی کنه. وقتی هم که نامزد کردیم... نامجون که دید داره منو از دست میده خانواده اشو راضی کرد و بعدش اومد پیشم و گفت خانواده اش راضی شدن.
تو چشمام زل زد.
-منم هیچ وقت عاشقت نبودم و همیشه نامجون و تو قلبم داشتم و با شنیدن این خبر انگار دنیا رو بهم دادن.
نا باور بهش خیره شده بودم. یعنی واقعا اون دوستت دارم ها دروغ بود. اون بوسه ها و اون خنده ها... اون همه حرفایی که میگفت من فقط تو تمام دنیا تو رو میخوام.
دستام از دورش شل شد که یورا با غضب خودشو از بین دستام بیرون کشید.
-از زندگیم برو بیرون پارک جین... من دوست ندارم... هیچ وقت دوست نداشتم.
بی حرف بهش خیره شده بودم. حس میکردم که تو تنم پر از خرده شیشه شده بود و تمام تن و وجودم درد میکرد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
you made me again
Fanfic فیک 💙 #تو_منو_دوباره_ساختی💙 💛نویسنده: ندا 💛 @nedakyu ❤️ژانر : عاشقانه و غمگین و کمی طنز...❤️ 🔷کاراکترهای اصلی: 🔸جین (بی تی اس) 🔹جیمین (بی تی اس ) 🔸جیهوپ (بی تی اس ) 🔹ته هیونگ (بی تی اس ) 🔸کیم سه رون (بازیگر ) 🔹جیسو (بلک پینک) �...