تو منو دوباره ساختی 67
شدت ضربه اونقدر زیاد بود که سرش به سمت راست کج شد.
صدای داد هانا بلند شد.
-جوهیوک.
سه رون با ترس به جیمین خیره شده بود و هر آن ممکن بود بزنه زیر گریه.. بقیه هم تو جاشون میخکوب شده بودند و نمی تونستن هیچ حرفی بزن..اولین بار بود که جوهیوک روی کسی دست بلند کرده بود.
جیهوپ بهش خیره بود و جیمین و سزاوار این سیلی میدونست.
هنوز هم صورت جیمین به طرف راست خم بود. شوکه شده بود اما به پدرش حق میداد. آروم سرش و به سمت پدرش برگردوند که صدای داد جوهیوک بلند شد.
-این چه کاری بود کردی احمق؟
مصمم تو چشمای پدرش زل زد و با جدیت گفت :
-کاری که باید میکرد..
هنوز حرفش کامل نشده بود که دوباره سیلی جوهیوک روی صورتش نشست و دوباره سرش به طرف راست خم شد.
اشکای سه رون پایین اومد. همه ی اینا تقصیر اون بود. باید یه کاری میکرد اما اونقدر عصبانیت جوهیوک زیاد بود که نمی تونست کلمه ای رو بیان کنه و تنها کاری که می تونست بکنه اشک ریختن بود.
جین یه قدم جلو گذاشت.
-بابا چیکار میکنی؟
جوهیوک بی توجه به جین فقط نگاهش و به جیمین دوخته بود. شونه های جیمین و گرفت و داد زد.
-چرا این کارو کردی؟ چرا این کارو کردی احمق؟ یه لحظه هم به آبروی من فکر نکردی؟ نگفتی چجوری باید تو روی بقیه نگاه کنم؟ نگفتی بعد از این بی آبرویی چطور باید سرمو بلند کنم؟
با سر به سه رون اشاره کرد.
-یه لحظه به این دختر فکر نکردی با کارت چه صدمه ای بهش میزنه؟
بی اختیار دستاش و سمت یقیه جیمین برد و یقیه شو گرفت.
-چطور تونستی اینقدر خودخواه باشی که زندگی این دختر و به خاطر خودت نابود کنی؟
سه رون فقط بی صدا اشک میریخت .
جیمین لباشو به هم فشرد.
-من کاری که درست بود و انجام دادم بابا..
صدای جوهیوک بلند تر شد و یقیه رها کرد و به عقب هلش داد.
-کار درست؟ نابود کردن زندگی سه رون و جیهوپ کار درسته.؟. سه رون و تو روز عروسیش دزدی..به جیهوپ فکر نکردی.. به سه رون فکر نکردی.. به من و مامانت و هیچ کس فکر نکردی.. اونوقت این درسته ؟ تو با خودخواهی فقط فکر دل خودت بودی .. فقط به فکر خودت..
صدای جیمین هم بلند شد.
-آره من خودخواهم ولی کار درست و انجام دادم.. پشیمونم نیستم.. صد بارم برگردیم عقب بازم همین کارو میکنم میفهمین..
دست جوهیوک دوباره بالا رفت و قبل از این که رو صورت جیمین بشینه تو دست جین اسیر شد.
آروم گفت :
-بسه بابا.. با اینکارا چیزی عوض نمیشه.. اما برای الان تمومش کن..
با سر به سه رون اشاره کرد.
-سه رون ترسیده.
جوهیوک نگاهش و به سه رون دوخت و دستش و پایین انداخت.
جین نگاه عصبانیشو به جیمین دوخت.
-بعدا حسابتو میرسم.
این و گفت و سمت سه رون رفت و محکم تو بغل فشردش.
-خوبی آبجی خوشکلم؟
سه رون سرشو آروم تکون داد. و جین محک تو به هودش فشردش.
-همه چی تموم شد دیگه لازم نیست بترسی.
جوهیوک نگاه عصبانیش هنوزم رو صورت جیمین زوم بود . یه قدم جلو گذاشت که هانا سریع سمت جیمین رفت و صورتش و قاب گرفت و گونشو نوازش کرد.
-خوبی مامان؟ این چه کاری بود که کردی؟ چرا این کارو کردی پسرم؟
جیمین با بغض به مامانش خیره شد.
-مامان من کار درست و انجام دادم.. باید انجام میدادم.. نمیتونستم ببینم سه رون..
جوهیوک با حرص گفت :
-این بچه آدم نمیشه.
یه قدم برداشت که هانا سریع جیمین و رها کرد و سمت جوهیوک برگشت. بازوشو گرفت.
-بیا بشین الان حالت بد میشه اینقدر حرص میخوری.
به زور سمت مبلا کشوندش و سعی کرد آرومش کنه.
جیسو بی حرف کنار مادر بزرگ ایستاده بود و شونه هاشو میفشرد و میترسید قدمی ازش دور بشه و یه وقت حالش بد بشه.. اما مادر بزرگ خیلی آروم نشسته بود و با آرامش آشوب بازار جلوش و تماشا میکرد.
جین سه رون از بغلش بیرون آورد و نگاهی به صورتش انداخت و تمام اجزای صورتش و از نظر گذروند. با چشم به جیمین اشاره کرد.
-کاری که باهات نکرد.
جیمین سمتشون برگشت و سه رون خیره جین شد. خیلی اتفاقا افتاده بود و می تونست بگه هیچی نشده.
جین نگران بهش خیره شد و لب زد.
-اذیتت کرد؟
جیمین یه قدم سمتشون برداشت که سه رون سریع سرشو به طرفین تکون داد.
جین تو چمای سه رون خیره شد.
-راستشو بگو سه رون جیمین کاری که نکرد؟
صدای جیمین بلند شد .
-هیونگ چی داری ..
جین با عصبانیت سمتش برگشت .
-تو خفه شو ..
جیمین سکوت کرد و قبل از اینکه سه رون چیزی بگه صدای جیهوپ سکوت و شکست .
-سه رون خوبی عزیزم ؟
دستای جیمین مشت شد و نگاهش و سمت جیهوپ که داشت بهشون نزدیک میشد و نگاهش روی سه رون میخکوب بود برگردوند.
KAMU SEDANG MEMBACA
you made me again
Fiksi Penggemar فیک 💙 #تو_منو_دوباره_ساختی💙 💛نویسنده: ندا 💛 @nedakyu ❤️ژانر : عاشقانه و غمگین و کمی طنز...❤️ 🔷کاراکترهای اصلی: 🔸جین (بی تی اس) 🔹جیمین (بی تی اس ) 🔸جیهوپ (بی تی اس ) 🔹ته هیونگ (بی تی اس ) 🔸کیم سه رون (بازیگر ) 🔹جیسو (بلک پینک) �...