تو منو دوباره ساختی 17
پشت در ایستاد و نفسشو بیرون داد.
-همش توهمه جین مطمئن باش... الان که ببینیش هیچ احساسی بهش نداری.
لبخندی رو لباش نشوند و وارد شد.
با ورودش همه بهش سلام کردند و جین هم با لبخند جوابشون و میداد.
جلوی جیسو ایستاد و جیسو با لبخند بهش سلام کرد.
محو لبخند جیسو شد و لبخندش بیشتر کش اومد و قلبش شروع به تپیدن کرد.
به خودش اومد و با چشمای گرد شده به جیسو خیره شد. چرا قلبش داشت اینقدر تند میزد؟
جیسو هم شوک زده بهش چشم دوخت.
-چیزی شده؟
جین بی حرف نگاهشو ازش گرفت و با قدم های بزرگ سمت اتاقش رفت و خودش و داخل اتاقش انداخت.
دستش و روی قلبش که دیوانه وار میکوبید گذاشت.
-جین چه مرگت شده؟ نباید اینجوری میشد... نباید جین.
هنوز دستش روی قلبش بود که تهیونگ بدون در زدن وارد اتاق شد.
-هیونگ یهو چی گازت گرفت پریدی تو اتاق؟
با دیدن وضع آشفته جین و دستش که روی قلبش بود، با سرعت سمتش رفت.
-هیونگ چی شدی؟
دستشو دور بازوی جین حلقه کرد.
-چرا قلبت و گرفتی؟
جین با شوک نگاهی به تهیونگ انداخت.
تهیونگ سمت مبلا بردش و نشوندش.
-چی شده هیونگ؟ خوبی؟ قلبت درد میکنه؟
جین سرشو به طرفین تکون داد.
-نه.
-چی نه؟
جین همون طور بهش خیره بود.
-درد نمیکنه.
تهیونگ کنجکاوانه گفت:
-پس چی هیونگ؟
جین به قلبش خیره شد و آروم لب زد.
-دیوونه شده.
تهیونگ خودشو جلو کشید.
-چی گفتی؟
نگاه شوکه اش و به چشمای کنجکاو تهیونگ دوخت.
-تند میزنه.
لبخند کم کم رو لبای تهیونگ جا خوش کرد و با ذوق گفت:
-این که خیلی خوبه.
-کجاش خوبه تهیونگ؟
تهیونگ لبخند آرامش بخشی زد و دستشو روی شونه ی جین فشرد.
-اینکه بلخره قلبت و به روی یه نفر باز کردی ...این مثل معجزه اس.
جین با همون حالت گفت :
-اما من از اون معجزه ای که تو میگی میترسم.
تهیونگ شونشو محکم تر فشرد.
-از چی میترسی هیونگ؟
با صدای آرومی که یه دنیا درد توش پنهون شده بود گفت :
-از عشق .
تهیونگ هم با آرامش گفت :
-عشق یه معجزه اس چرا باید ازش بترسی؟
نگاهشو به چشمای تهیونگ دوخت و اشکش پایین اومد.
-از شکستش میترسم تهیونگ.
تهیونگ با جدیت گفت :
-همه قرار نیس یورا باشن.
با این حرف تهیونگ، نفسش و پر صدا بیرون داد و اشکشو پاک کرد و با صدایی که میلرزید گفت :
-تو میگی چیکار کنم؟
لبخند دوباره مهمون لبای تهیونگ شد.
-قبولش هیونگ ... عشق میتونه زخماتو ترمیم کنه.
دستی به صورتش کشید و موهاشو به سمت بالا هدایت کرد.
-نمی دونم ... واقعا نمیدونم چیکار کنم.
تهیونگ از جا بلند شد و لبخند کوچیکی زد.
-به قلبت گوش کن اون بهت میگه چیکار کنی.
تهیونگ لبخندی به جینی که تو دنیای دیگه ای غرق شده بود زد و از اتاق بیرون رفت.
جین دستاشو تو هم فشرد و نگاهش و به نقطه ی نامعلومی دوخت.
-یعنی باید قبولش کنم؟
دوباره صورت خندون جیسو جلوی چشماش اومد. لبخند دوباره ناخواسته مهمون لباش شد.
چشماشو بست و سرش و به مبل تکیه داد.
عاشق شده بود. نمی تونست زیرش بزنه. بعد از پنج سال قلبش و به روی یکی باز کرده بود و این هم خوشحالش میکرد و هم ناراحت.
فلش بک:
"-جین خیلی دیوونه ای این چه کاری بود که کردی؟
با بی خیالی شونه ای بالا انداخت و خندید.
-خواستم همه بدونن تو دوست دختر منی.
یورا خندید و قیافه شو تو هم کشید.
-روز اول دانشگاه این کارو میکنن؟
دستشو دور شونه ی یورا انداخت و اونو به خودش چسبوند.
-اهم میخوام همه همین الان بدونن که این خانم خوشکله مال منه و کسی حق نداره بهت نگاه کنه.
یورا ریز خندید.
-دیوونه.
رو پاهاش بلند شد و لپ جین و محکم بوسید.
جین دستشو رو لپش گذاشت و چشماشو گرد کرد.
-این برای چی بود با اون لبای سرخت ؟
یورا دندوناشو به نمایش گذاشت.
-برای اینکه همه بفهمن تو صاحاب داری.
جین صورتش و تو هم کشید.
-مگه من هاپو ام؟
یورا با صدا خندید.
-الان دقیق شبیه هاپو شدی.
جین با حالت قهر صورتش و برگردوند .
-ایییش.
یورا سعی کرد صورت جین و سمت خودش برگردونه اما نتونست.
لباشو غنچه کرد.
-ببخشید.
جین لباشو رو هم فشرد تا نخنده.
یورا لباشو آویزون کرد.
-ببخشید دیگه.
جین زیر خنده زد.
-وااای چه بانمک.
یورا خودشو لوس کرد.
-بخشیدی؟
جین با لبخند گفت :
-مگه میتونم از دستت ناراحت بشم؟
نگاهی به اطراف انداخت.
-یوراااا.؟؟
یورا با سوال بهش خیره شد.
-هم.
جین با انگشت به لپش اشاره کرد.
-این مهری که اینجا زدی که نشانه این نیس که دوست دختر دارم.
با شیطنت نگاهشو به یورا دوخت. انگشت اشارشو رو لبای خودش گذاشت و چند ضربه آروم به لباش زد.
-باید اینجا رو مهر کنی .
یورا آروم ضربه ای به شونه ی جین زد.
-برو دیوونه.
ESTÁS LEYENDO
you made me again
Fanfic فیک 💙 #تو_منو_دوباره_ساختی💙 💛نویسنده: ندا 💛 @nedakyu ❤️ژانر : عاشقانه و غمگین و کمی طنز...❤️ 🔷کاراکترهای اصلی: 🔸جین (بی تی اس) 🔹جیمین (بی تی اس ) 🔸جیهوپ (بی تی اس ) 🔹ته هیونگ (بی تی اس ) 🔸کیم سه رون (بازیگر ) 🔹جیسو (بلک پینک) �...