تو منو دوباره ساختی 20
جین بی حرکت ایستاده بود و به جیسو خیره بود. نمی دونست چه عکس العملی نشون بده. اینقدر شوکه بود که زبونش قفل کرده بود.
نمی تونست باور کنه. جیسو یه پسر داشت یه پسر کوچولو. چطور باید باورش میکرد؟
جیسو لبشو گاز گرفت. باید زودتر بهش میگفت باید همون دیشب بهش میگفت. اشکش آروم پایین اومد. اگه دیشب گفته بود الان جین اینقدر شوکه نمیشد.
-جین .
جین هیچ عکس العملی نشون نداد.
دست مانسه رو صورت جیسو قرار گرفت.
-مامانی.
جیسو نگاهش و از جین گرفت و به مانسه دوخت.
-جون مامانی.
اینو گفت و دوباره نگاهش سمت جین که پوزخندی روی لبش شکل گرفته بود رفت. بغض راه گلوشو بست و دوباره اسمشو صدا کرد.
-جین.
مانسه صورتش و سمت جین برگردوند و با دیدنش با ذوق بچه گانه ای سمت جیسو برگشت.
-مامانی.
جیسو همین طور به جین خیره بود که با حرف مانسه سریع سمتش برگشت.
-گدم بلند شده؟
با تعجب بهش خیره شد.
-چی؟
مانسه لبخندی زد و با انگشت به جین اشاره کرد.
-بابایی مانسه اومده؟ مانسه گدش بلند شده.
چشمای جین گرد شد و جیسو نگاهش و به جین دوخت. نمی دونست باید چیکار کنه.
باید به مانسه چی میگفت ؟باید به جین چی میگفت؟
-مامانی .
جیسو نگاهش و به مانسه دوخت و آروم زمزمه کرد.
-نه.
چشمای مانسه گرد شد و تو ثانیه ای چشماش پر از اشک شد.
-بابایی مانسه نیش؟
جیسو با بغض سرشو تکون داد و گریه ی مانسه بلند شد.
جیسو دستاشو دور بدن کوچولوی پسرش حلقه کرد و نگاهش به جین بود.
-گریه نکن مامانی... گریه نکن قشنگم.
مانسه میون هق هقش گفت :
-من بابایی مخام... بابایی مو مخام.
مانسه رو محکم تر به خودش فشرد.
-آروم باش مامانی.
-گفتی بابایی می عاد اما اما چیلا نمی عاد ؟
جین فقط ایستاده بود و هیچی نمی گفت. جیسو سعی داشت مانسه رو آروم کنه اما مانسه به خاطر درد پاش بهانه گیر شده بود و آروم نمیشد .
جین یه قدم عقب برداشت و تنها تونست یه کلمه به زبون بیاره.
-بیرون منتظرتم.
جیسو لباشو رو هم فشرد و سرشو به نشونه ی مثبت تکون داد.
جین عقب گرد کرد و از اتاق بیرون رفت.
روی صندلی نشست و سرشو با دستاش گرفت. نمی دونست باید چیکار بکنه؟ خودش هم دقیق نمی دونست چه حسی داره. شوکه بود اما ناراحت نبود. از اینکه جیسو یه پسر کوچولو داره هیچ حسی نداشت .
-چرا بهم نگفتی جیسو؟
یاد قرار امروزشون افتاد. جیسو میخواست چیز مهمی رو بگه. شاید میخواسته درباره ی مانسه بهش بگه. دوباره صحنه ی دیشب جلو چشماش ظاهر شد. جیسو سعی داشت یه چیزی رو بگه اما نتونسته بود. چشماشو رو هم گذاشت.
-کاش همون دیشب بهم میگفتی.
نمی تونست از دستش ناراحت باشه که چرا زودتر حقیقت و نگفته بود. جیسو میخواست بهش بگه، درست بعد دوستیشون. مطمئن بود که میخواست همین و بهش بگه. پس نمی تونست ازش دلگیر باشه. فقط شوکه بود و نمی دونست میتونه باهاش کنار بیاد یا نه. باید منتظر جیسو میموند تا براش توضیح بده.
بلخره بعد از کلی گریه خوابش برده بود. پتو رو روش کشید. رد اشکاشو پاک کرد و پیشونیشو بوسید و سمت در رفت . سخت ترین کار مونده بود و میترسید از روبه رو شدن باهاش.
دستش و رو قلبش گذاشت و لبشو گاز گرفت.
-کمکم کن ... خواهش میکنم کمکم کن .
نفسشو بیرون داد و در و باز کرد. نگاهش روی جین که سرشو بین دستاش گرفته بود انداخت و آروم سمتش رفت و کنارش جا گرفت.
جین سرشو از بین دستاش رها کرد و نگاهش و بهش دوخت.
جیسو دستاشو تو هم قلاب کرد ، لبش و گاز گرفت و اشکش پایین اومد.
-دیشب... دیشب... میخواستم بهت بگم ... اما...
نگاهشو به جین دوخت.
-اما ترسیدم ... ترسیدم که ... میخواستم فقط برای یه شب خوشحال باشم ... ترسیدم که همونجا ولم کنی ... میخواستم بهت بگم ... امروز میخواستم همینو بهت بگم ... باور کن.
دستی به چشماش کشید و اشکاشو پاک کرد. جین بی حرف بهش خیره شده بود.
-تو... تو نمیدونی چقدر منتظر دیشب بودم... نمی دونی چقدر دوست دارم... میخواستم دیشب بهت بگم...
لبشو محکم تر گاز گرفت.
-میتونی منو ببخشی؟
جین بازم بی حرف بهش خیره شد.
جیسو هق زد.
-اگه دیگه دوسم نداشته باشی بهت حق میدم ... فقط ... فقط اینکه منو ببخش باشه.
با التماس به چشمای جین خیره شد.
-میبخشی؟
جین بهش خیره شد. چطور میتونست نبخشتش؟... این دختر و دوست داشت... بعد از پنج سال تونسته بود کنار این دختر آروم باشه... چطور میتونست از دستش بده؟ حالا که نفسش به این دختر بستگی داشت.
دستش و آروم بالا برد و روی صورتش گذاشت. نگاهش و به لب جیسو دوخت و شصتش و آروم روی لبش کشید.
-ببین با لبش چیکار کرد دختره دیوونه.
چشمای جیسو گرد شد و با تعجب بهش خیره شد.
نگاهش و از لبای جیسو گرفت و به چشمای گردش دوخت.
KAMU SEDANG MEMBACA
you made me again
Fiksi Penggemar فیک 💙 #تو_منو_دوباره_ساختی💙 💛نویسنده: ندا 💛 @nedakyu ❤️ژانر : عاشقانه و غمگین و کمی طنز...❤️ 🔷کاراکترهای اصلی: 🔸جین (بی تی اس) 🔹جیمین (بی تی اس ) 🔸جیهوپ (بی تی اس ) 🔹ته هیونگ (بی تی اس ) 🔸کیم سه رون (بازیگر ) 🔹جیسو (بلک پینک) �...