part 23

1.7K 346 27
                                    


                      ✰★✰★✰★

تقریبا نیم ساعت بود که وارد شهر بندری دانگجین شده بودند و داشتن سمت هتلی که چانیول گفته بود میرفتند ...هوا به شدت شرجی بود طوری که بکهیون فکر میکرد لباس هاش به تنش چسبیدن ...مدام وول میخورد تا احساس بهتری پیدا کنه  ولی بیشتر گرمش میشد ... نفس پر حرصش رو بیرون داد ... کلافه گوشیش و از روی داشبورد برداشت و پاهاش رو روی داشبورد روی هم انداخت که با چشم غره ی جیک مواجه شد

" اونجوری نگام نکن ...وزغ موزی!

پشت چشمی به پسر خوش پوش کنارش نازک کرد و بعد حواسش و به موبایلش داد ...یه پیامک که چیزی کم نمیکرد ازش ، میکرد ؟! ... کلافه آهی کشید... با اینکه کل راه و با کیونگسو چت کرده بود و خیلی نامحسوس پرسیده بود که چانیول داره چیکار میکنه و در جوابش کیونگسو فقط گفته بود که " همه رو به عنش میگیره " ولی بازم تمام فکر و حواسش به اون دراز صد و هشتادی محدود شده بود ...موبایل و کمی توی دستش چرخوند و بعد ترجیح داد بقیه راه رو از پنجره ی بارون خورده بیرون و نگاه کنه ولی بعد از مدتی پلکهاش سنگینی کردن و بسته شدن

.
.
.

کل روز رو مثل برج زهرمار بدون اینکه حتی یه لبخند کوچیک گوشه ی لبش بشینه این ور اون ور رفته بود و  هر موجودی که مقابلش سبز شده بود رو به عنش گرفته بود ...و موضوع زمانی بدتر شده بود که جیک زنگ زده بود و گفته بود وارد بندر شدن و تقریبا یه ساعت دیگه هتل هستن ...توی لابی درست مقابل کیونگسو و کای نشسته بود ، پاش و روی اون یکی پاش انداخته بود و مثل پره ی هواپیما تکونش میداد ...و این وسط کیونگسو و کای تنها کسایی بودن که هر از چند گاهی بهم چـشم ابرو میومدن و بعضا پوزخند میزدن ...

" چته ؟!

کیونگسو که واقعا تکون های پای چانیول کم کم داشت اعصاب نداشتش رو تحریک میکرد با بدخلقی پرسید ولی وقتی جواب نگرفت ، اخمی کرد و کمی خودش و جلو کشید تا بتونه با پاش لگدی به ساق پاش بزنه ، بلکه آونگی که مدام تکون میخورد از حرکت بایسته ... ولی نقشش با پرش یه نفر تو بغلش بکل خراب شد

" کیونگیییی!

و صدای بکهیون کل لابی رو لرزوند و البته توانایی بی حرکت کردن پای چانیول رو هم داشت
بعد از اینکه کیونگسو دوست لوسش رو تو بغل گرفت و کلی مچالش کرد پای کای هم در حالیکه با اخم بهشون نگاه میکرد به پای چانیول ملحق شد و دوتایی باهم به سرعت
پاهاشون رو تکون میدادن

"خسته شدی تو راه ؟

کیونگسو در حالیکه بکهیون رو سعی میکرد از خودش دور کنه ، پرسید

" خسته که اره ... کمرم داغون شد ولی بیشتر از همه اون جیک بی همه چیز بهم حرص داد

بعد کل لابی رو با چشمهاش از نظر گذروند تا بلکه اثری ازش پیدا کنه و بهش چپ نگاه کنه ولی چشمش به دوتا جفت چشم عصبی و ابروهای در هم رفته افتاد و تازه اون موقع بود که انگار متوجه کای و چانیول شد ... لبخندی به کای تحویل داد ولی توانایی نگاه کردن به چانیول رو نداشت

your shadowDonde viven las historias. Descúbrelo ahora