بکهیون جلوی در اتاق چانیول ایستاده بود و به دستگیره در نگاه میکرد ، فکر میکرد چطوری میتونه در و بدون اینکه در بزنه ، باز کنه
" اون دراز بیشعور ..فکر کرده کیه ؟
موهاش و بهم ریخت و چند بار به هوا لگد انداخت
" اهههه…چاپیستکام اینجا نیستن که …
بلند گفت و لگدی به دیوار زد که در اتاق یهو باز شد
" بیا تو !
چشمهای بکهیون گشاد شد و لباش آویزون ، سمت اتاق پاهاش و کشوند و از جلوی چانیول که بهش زل زده بود گذشت و داخل رفت
" فکر نکنی دلم میخواد اون صورتت و مدام ببینم…لوهان بیرونم کرد!
چانیول پوزخند زد و در و ول کرد که خودش اروم بسته شد
"معلومه ..منم زیاد نمیخوام اطرافم ببینمت ..مخصوصا اینکه فسقلی و بی آزار به نظر میایی ..ولی.. نیستی
کلمه اخر و تقریبا تو صورت بکهیون داد زد و بعد آروم سمت میز رفت و دوباره کتابی که برعکس روی میز گذاشته بود تا صفحش و گم نکنه رو برداشت و روی صندلی جا گرفت و خودش و مشغول خوندن نشون داد ، بکهیون ابرو های بالا رفتش و پایین آورد و اخم کرد، سمت تلویزیون رفت و اطرافش و چک کرد و سمت چانیول چرخید
" ایکس باکسم کو؟
چانیول ابروش و بالا داد و به بکهیون نگاه کرد
" ایکس باکست ؟…از کی ایکس باکس من به اسم تو خورده ؟
بکهیون چشمهاش و ریز کرد و سمت چانیول رفت
" از وقتی که تو نمیدونی حتی چجوری کار میکنه ..
چانیول اخم کرد ، کتاب و رو میز گذاشت و از جاش بلند شد و درست مقابلش ایستاد و خم شد
" من پولش و دادم اون وقت تو به اسمت زدی ؟
بکهیون لباشو اویزون کرد و با عصبانیت روی نوک پاهاش ایستاد تا با چانیول هم قد بشه
" پولت و به رخ من نکش ها .. تو اونقدر بابا بزرگی که حتی نمیدونی ایکس باکس چجوری نوشته میشه … فکر میکنی نمیدونم برای اون دوتا خنگ خریدی ؟؟..شرط میبندم حتی یه بار دستش و تو دستت نگرفتی
چشمهای چانیول گشاد شده بود و نمیدونست چی بگه ، چند بار پلک زد و بعد با تعجب پرسید
"الان به من گفتی پیرمرد ؟؟
بکهیون لبخند پیروزمدانه ای زد و دوباره تکرار کرد
" بابابزرگ ..پیری…مردک خرفت
داد زد تو صورتش و خواست سمت تخت بره که چانیول از پشت گرفت و بغلش کرد و از زمین بلندش کرد ، بکهیون دست و پا میزد تا از دست چانیول فرار کنه
![](https://img.wattpad.com/cover/163556530-288-k353756.jpg)
YOU ARE READING
your shadow
ספרות חובביםچانیول پسری که بعد از پدرش باید رهبر امپراطوری خون اشام ها بشه ولی به دلایلی دست از سمتش کشیده و در یک دانشکده خودش و مخفی کرده و درس میخونه متوجه میشه که باید سراغ خونواده اش بره چون ممکنه بخاطر اتفاقاتی که افتاده جنگی جهانی رخ بده کاپل اصلی = چ...