+چی كار ميكنی؟!
با صدای جيمين كله الكلی كه توی رگ هاش بود خيلی ناگهانی پريد.
از روی جيمين كنار رفت و جيغ نه چندان مردونه ای زد:-ما داشتيم چه غلطی ميكرديم؟
+بهش ميگن سكس.
جيمين كاملا خونسرد لب زد.-سكس!؟وای خدايا از كی تا حالا دو تا امگا با هم ميخوابن!؟
تهيونگ همچنان با جيغ حرف ميزد.جيمين روی تخت نيم خيز شد.با قيافه گيجش به تهيونگ نگاه كرد:
+كدوم دو تا امگا؟
تهيونگ به حالت بچه گانه ای اول به جيمين و بعد به خودش اشاره كرد:
-تو و من!جيمين هيچی نگفت يه كم به سر تا پای تهيونگ نگاه كرد و يهو زد زير خنده:
+پسره ی اسكل...معلوم نيس چی زده فك ميكنه امگاعه!جيمين ميخنديد و تهيونگ با اخم نگاهش ميكرد.
صدای خنده های جيمين قشنگ بود، ولی در حال حاضر داشت روی اعصاب تهيونگ ميرفت:
-من هيچی نزدم.پس اون دهنتو ببند!
+ببين پسره احمق، اگه نمی خوای بكنيم كافيه بگی.نه اين كه يه دليلی بياری كه به عقلت شك كنم
جيمين پوزخند زنان حرف ميزد.
آروم از تخت پايين اومد و بليز زرد رنگشو برداشت و پوشيد.
تهيونگ تازمتوجه كبودی های گردن جيمين شد.با صدایی كه تعجب توش موج ميزد گفت:
-اونا..كاره منه؟
+آره جناب آلفای تقلبی-آلفا؟!
+پس چی؟ فك كردی من خرم؟تو با اون لنگای درازت اگه الفا هم نباشی بتایی.
جيمين آروم جلو اومد و سرشو نزديك گردن تهيونگ كرد.نفس های تهيونگ به شمار افتاد،اون نفسای داغی كه به گردنش ميخورد،يا اون بوی لوندر كه توی بينيش پيچيد؛قابليت ديوونه كردنشو داشتن!ولی امگاها كه از بوی هم ديگه خوششون نمياد!
جيمين فرمون های تهيونگ را نفس كشيد:
+البته كه بتا نيستی،فورومونات...بوی خاك بارون خورده ميدن.كدوم امگایی همچين فورومونی داره؟
سرشو از گردن تهيونگ در آورد ولی دستش همچنان رو سينه تهيونگ بود،با چشم های خمار و زيباش به تهيونگ نگاه كرد و لب زد:
+قلبت زير دستم تند ميزنه آلفا.از كی تا حالا يه امگا به خاطر يكی مثه خودش قلبش انقدر تند ميزنه؟
تهيونگ مسخ شده بهش نگاه كرد.
جيمين كه گيجی توی نگاهشو ديد پوزخندی زد،دستاشو دور گردن تهيونگ حلقه كرد و لب های صورتی و پفكيشو روی لب های سرد تهيونگ گزاشت.يه چيزايی زير شكم تهيونگ غل ميزد.وقتی جيمين عقب عقب رفت تا جایی كه روی تخت افتاد و تهيونگ رو هم با خودش روی تخت كشید، اين غل زدنا تبديل به طوفان شد.
احمقانه
ديوانه وار
هرچی كه اسمشو ميزاشتن مهم نبود.
تهيونگ ميخواست اين ديوونگی رو ادامه بدهدلش ميخواست پسر زيرشو انقدر ببوسه كه نفسی برای هيچ كدومشون نمونه.
اونقدر ببوسه كه از اون لب های صورتی سير بشه
ولی اگه يه چيزی بود كه تهيونگ نمی دونست اون این بود:جيمين مثل آب درياست هر چه قدر بيشتر ازش بچشی ، بيشتر تشنش ميشی!
..
.
.
.
.
سلام قشنگای من :)
ميدونم ميدونم خيلی كم بود:(
قول ميدم شب هم يه پارت ديگه آپ كنم :)ووت و نظر فراموش نشه سويتی ها 😍
بومی دوستون داره 💜
نويسنده ای در ايوان بهاری،بومی 🌸
YOU ARE READING
𝗔𝗹𝗽𝗵𝗮 𝗼𝗿 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮؟
Fanficاخطار: ما هیچ مسئولیتی در قبال اکلیل هایی که قراره ازتون بپاچه قبول نمیکنیم :)))🌈 "سیزده سال اول زندگیم به این فکر میکردم که قرار یه آلفا باشم؛ ولی خب این دنیا همیشه خواسته های منو به تخمش گرفته. و از اونجایی که کارما در برابر من تبدیل میشه به ماد...