با صدای تق تقی که از بیرون میومد لای پلک هاش رو باز کرد.
پرده کلفت اتاق کشیده شده و بسته بودن در، محیط اتاق رو کاملا تاریک میکرد.
جیمین بدن کرختش رو کمی تکون داد و به دنبال گوشیش دستش رو روی میز کنار تخت کشید.خداروشکر اونجا بود! صفحه گوشی رو روشن کرد.
ساعت چهار و چهل دقیقه بود.خواست از جا بلند بشه که یهو همه اطلاعات به مغزش هجوم آوردن.
صبح آزمایش داده بود.
حامله بود!
تهیونگ اومده بود.
تهیونگ امگا بود!
حالش بد شده بود.
و حتی یادشه که دکتر اومده بود.و میون این بودنها یه چیزی خیلی رو مخش بود!
امروز ساعت سه شیفت هتل رو داشت ولی الان ساعت نزدیک پنج بود...
همین جوریش هم به خاطر تعدیل نیرو،از شرکت پست اخراج شده بود.پس بیشتر از قبل به این کار نیاز داشت.از جاش پرید و سمت در اتاق خیز برداشت.
بدون توجه به درد شکمش به سمت دستشویی دوید و خودش رو داخل پرت کرد.کمی اون طرف تر امگای دیگه مشغول چیدن غذاها روی میز کوچیک آشپزخونه بود،که صدای کوبیده شدن در رو شنید.
-جیمین؟
با صدای بلند گفت ولی جوابی نگرفت.
نگران با این فکر که نکنه پسر باز هم حالش بد شده باشه ،غذاها رو رها کرد و به سمت هال رفت.صدای آب از دستشویی میومد.
-وای باز حالش بد شد!
با قدم های سریع خودش رو به در دستشویی رسوند و انگشت های بلندش رو به در کوبید.
-جیمین،عزیزم حالت خوبه؟
باز هم فقط صدای آب.
-جیمین!دارم نگران میشم ،خوبی؟
امگا گوشش رو به در چسبوند و به دنبال صدایی به جز شُر شُر آب گشت.
کاملا روی در لم داده بود برای همین وقتی پسر در رو باز کرد رسما تو بغل جیمین افتاد!
+هیییع داری چیکار میکنی کیم؟
جیمین تهیونگ رو هول داد و با ابرو های بالا رفته به صورت پسر بلندتر نگاه کرد.
-یهو صدای در شنیدم،نگرانت شدم.حالت خوبه؟درد نداری؟
پسر سر تکون داد:
+نخیر درد ندارم.حالا هم سره راهم برو کنار جناب آقای آلفای قلابی،من برعکس توی بچه پولدار باید برم سره کار وگرنه یا از گشنگی میمیرم یا طلب کارهام میکشنم!تهیونگ هم مثل خودش ابرو بالا انداخت و کامل چهار چوب در رو پوشوند و به هیکل حوله پوش امگا نگاهی کرد:
-سره کار؟حتی دیگه فکرش هم نکن پارک جیمین.تو حامله ای،اونم بچه منو. پس از این به بعد نیازی نیست سه شیفت کار کنی!
YOU ARE READING
𝗔𝗹𝗽𝗵𝗮 𝗼𝗿 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮؟
Hayran Kurguاخطار: ما هیچ مسئولیتی در قبال اکلیل هایی که قراره ازتون بپاچه قبول نمیکنیم :)))🌈 "سیزده سال اول زندگیم به این فکر میکردم که قرار یه آلفا باشم؛ ولی خب این دنیا همیشه خواسته های منو به تخمش گرفته. و از اونجایی که کارما در برابر من تبدیل میشه به ماد...