دوباره اينجا بود.
جلو در چوبی دفتر پدرش ايستاده بود و به خط و نقش اون چوب آبنوس گرون قيمت نگاه می كرد.
نفس عميقی كشيد؛انگشت های پاشو يكم داخل اون كفش ورنی مجلسی تكون داد.
توی دلش فحشی نثار هيونگش به خاطر اين كه مجبورش كرده بود اينجوری لباس بپوشه كرد.
هوسوك حتی با بيشرمی تمام موهای فر و قشنگشو اتو كشيده بود!با تكون دادن سرش سعی كرد فعلا فحش دادن به هوسوك رو به بعد موكول كنه.
دستشو بالا آورد ،آروم و با طومانینه سه بار دستشو به در زد.
صدای پدرش كه ميگفت بيا تو رو كه شنيد يك بار ديگه نفس عميق كشيد و سعی كرد توی جلد "يه پسر بيستو پنج ساله ی عاقل" فرو بره.درو كه باز كرد مثل هميشه پدرش سرشو روی يه سری ورقه خم كرده بود و چيزی مينوشت.
وقتی صدای بسته شدن در رو شنيد، سرشو بالا آورد و به پسرش كه خيلی متفاوت از تهيونگ هميشگيش بود نگاه كرد:
+تهيونگ! الان اين تويی؟
تهيونگ يه لبخند مليح زد و آروم به سمت كاناپه دو نفره رفت و روش نشست.
محض رضای فاك اين مدلی رفتار كردن اصلا حال نمی داد!
كي بود كه اون كاناپه قهوه ای سوخته ی پف پفی رو ببينه و دلش نخواد روش بپره؟
ولی حيف كه مجبور بود درست رفتار كنه.توی دلش با خودش هي زمزمه ميكرد: { فقط واسه يه مدته،فقط يه مدت..}.آقای كيم جوری به تهيونگ نگاه می كرد انگار كه جای پسرش يه موجود با سه سر و شيش جفت پا نشسته!
-آپوجی حالت خوبه؟همه چيز شركت رو به راهه؟هان؟!
آقای كيم با خودش زمزمه كرد:+ الان اين يارو كه با اين رفتار موَقَر، موها و كت و شلوار اتو كشيده جلوم نشسته و از وضعيت شركت ميپرسه،همون پسر خل و ديوونه خودمه؟
-آپا حالت خوبه؟
دروغ چرا تهيونگ داشت از اين قيافه متعجب و گيج پدرش لذت میبرد.
+ها؟ آره آره من خوبم، ولی تو هم خوبی؟
پدرش با گيجی گفت.
-من خوبم.راستش اومدم باهاتون حرف بزنم.
آقای كيم از روی صندلی بلند شد روی كاناپه تك نفره رو به روی پسرش نشست:
+بگو، ميشنومتهيونگ گلوش رو صاف كرد و شروع كرد به توضيح دادن:
-آپا اين چند روزی كه فرستادينم ججو خيلی فكر كردم، بلاخره 25 سالمه وقتشه بيام تو كارای شركت كمكتون كنم ، يا حداقلش يه باری از روی دوشتون بردارم. می دونم از الان زياديه اگه بگم كارای شركتو به من بسپريد، پس نظرتون راجب اينكه فعلا شعبه ججو رو بسپريد به من چيه؟ اينجوری ميتونم اونجا كم كم كارو ياد بگيرم تا موقعی كه بتونم بشم يه وارث شايسته، همون جوری كه شما هميشه میخواستين.تهيونگ همين الان قابليت اينو داشت كه بپره سمت گلدون طلا نشون گوشه اتاق و تموم محتويات و حتی خوده معدشو بالا بياره!
فاك!
اين خُزَعبَلات چي بود كه داشت به هم ميبافت؟
وارث شايسته شدن؟ اصلا اون كيم تهيونگ عظيم كه كله كمپانی پدرش به تخمش هم نبود يهو كجا رفت؟
در حال حاضر به خاطر چشم های برق برقی پدرش هيچ غلطی نمی تونست بكنه، پس فقط يه لبخند مليح حال بهم زنه ديگه تحويل مرد رو به روش داد.
بعدا می تونست هوسوك رو به خاطر اين نقشه احمقانش از كون دار بزنه.
اصلا به درك كه هيونگشه و احترامش واجب!
YOU ARE READING
𝗔𝗹𝗽𝗵𝗮 𝗼𝗿 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮؟
Fiksi Penggemarاخطار: ما هیچ مسئولیتی در قبال اکلیل هایی که قراره ازتون بپاچه قبول نمیکنیم :)))🌈 "سیزده سال اول زندگیم به این فکر میکردم که قرار یه آلفا باشم؛ ولی خب این دنیا همیشه خواسته های منو به تخمش گرفته. و از اونجایی که کارما در برابر من تبدیل میشه به ماد...