جیمین پشت صندلی مطالعه نشسته بود و به صفحهی لب تاب نگاه میکرد. جونگ کوک هم زمان که داشت به سوال جیمین فکر میکرد، سعی داشت دخترش رو بخوابونه.
سر سانی روی شونهی جونگ کوک بود و همون طور که پستونک صورتی رنگش رو میمکید با چشم های درشتش به پدرش نگاه میکرد.
×یه لحظه.
جونگ کوک رو به جیمین گفت و از روی صندلی بلند شد تا دخترش رو ببره روی تخت بزاره.
وقتی پسره آلفا دوباره توی اسکرین قرار گرفت بلافاصله شروع به حرف زدن کرد:
×هیونگ، تو الان مشکلت اینه که نمیدونی برای تولد تهیونگ چی بخری؟
جیمین کلافه سر تکون داد و تایید کرد.
×خب...چه میدونم، مثلا پسرا رو بسپر دست پدربزرگشون بعد برید یه رستوران شیک، شام و کیک بخورین و برگردین خونه همو بکنین!
جونگ کوک کاملا خونسرد گفت و نوک دماغش رو خاروند.
جیمین چند ثانیه به پسر کوچکتر نگاه کرد و بعد با لحنی که انگار بیشتر رو به خودش بود زمزمه کرد:+از جین سوال میکردم بهتر جواب میداد.
×یا دارم میشنوم!
جونگ کوک با اخم و تَخم گفت و دست به سینه نشست.
+جداً جونگ کوک، لطفا یکم از اون مغزت کار بکش بگو چیکار کنم.
جیمین تقریبا نالید.
×کاستوم تا حالا پوشیدی؟
جیمین لب گزید و به فرش کف اتاق خیره شد.
+فقط یه بار...
جونگ کوک ذوق زده بشکنی زد:
×همینه! چی بود حالا؟
جیمین چینی به دماغش انداخت:
+دامن
×رول پلی خدمتکاری!؟
جیمین نمیفهمید چرا امیال جنسی اون و تهیونگ یهو انقدر برای جونگ کوک جالب شده بود!
+نههه! از این فرم های لعنتی مدرسه بود!
جیمین سرخ شدن گونههاش رو حس کرد. از جونگ کوک خجالت نمیکشید، فقط یاد حال تهیونگ وقتی با اون دامن صورتی و کوتاه دیده بودتش میوفتاد و بدنش شروع به داغ شدن میکرد...
×اوه...حالا باید یه چیز متفاوت امتحان کنی!
جیمین سوالی به پسر نگاه کرد.
جونگ کوک نگاهی به جیمین کرد و برای بار دوم بشکنی توی هوا زد.
×فهمیدم!
.
.
.
یک ساعت بعد جیمین با یه پاکت خرید که توش یه ست پنتی و نیم تنهی مشکی و جوراب ساق بلند مشکی بود وسط سکس توی شاپ ایستاده بود.
YOU ARE READING
𝗔𝗹𝗽𝗵𝗮 𝗼𝗿 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮؟
Fanfictionاخطار: ما هیچ مسئولیتی در قبال اکلیل هایی که قراره ازتون بپاچه قبول نمیکنیم :)))🌈 "سیزده سال اول زندگیم به این فکر میکردم که قرار یه آلفا باشم؛ ولی خب این دنیا همیشه خواسته های منو به تخمش گرفته. و از اونجایی که کارما در برابر من تبدیل میشه به ماد...