Part 21: یه کم مهربون تر

1.9K 371 43
                                    

-بله بفرمایید؟

تهیونگ به مرد نسبتا آشنای پشت در نگاهی کرد.کجا دیده بودتش؟

×اوه! سلام با جیمین کار داشتم. تو باید همون تهیونگ باشی نه؟

تهیونگ متعجب سر تکون داد.

×خب خوشبختم،البته قبلا هم دیگه رو دیده بودیم،توی بار همراه جیمین.

آهااان،پس این باید همون... سونگ جین یا یه چی تو همون مایع ها باشه!.

-خوش اومدی سونگ جین شی.
تهیونگ مرد بتا رو به داخل خونه دعوت کرد.

جین با قیافه بی حسی به پسر نگاه کرد:
×سوکجین هستم! البته قبلا هم گفتم، جین صدام کن.

تهیونگ با خجالت سر تکون داد و همون طور که پشت سرش رو میخاروند ببخشیدی زمزمه کرد.

+هیونگگگ
در لحظه گلوله ای آبی رنگ با سرعت از کنار تهیونگ گذشت و خودش رو تو بغل بتا انداخت.

×جیمین! دلم برات تنگ شده بود پسره ی کثافت.

تهیونگ با چهره ای گیج به ابراز احساسات جین و جیمینی که مثل کوالا از بتا آویزون شده بود انداخت.

+هیونگ من سرم شلوغ بود تو نباید بهم سر میزدی؟

جیمین با دلخوری گفت و گونش رو به شونه های پهن مرد چسبوند.

×آیگو~ جونگ کوک می‌گفت جدیدا خیلی تغییر فاز میدی ها! به خاطر اون تربچه کوچولوته؟

جین حین حرف زدنش چشمکی به تهیونگ مات و مبهوت زد.

+اون پسره ی دهن لق...خودت رو مرده فرض کن جئون!

جین امگا رو از بغلش فاصله داد و با اخمی ظاهری به صورت گل انداختش نگاه کرد:
×یعنی اگه جونگ کوک نمی‌گفت تو نمی‌خواستی بهم بگی؟در هر صورت من الان خبر دارم و فکر هم نمی‌کنم این طور این ور اون ور پریدنت برای بچه‌ات خوب باشه.

بتا سرش رو بالا آورد و به تهیونگ نگاه کرد.

×راستی یه تبریک به جفتتون بدهکارم.

و لبخندی زد.

-ممنونم...بیاید بشینید جین شی،قهوه براتون میارم.

جین سری تکون داد و همون طور که دست جیمین رو می‌کشید به طرف کاناپه ی سه نفره ی هال رفت.

+هیونگ نونا نیومده؟

×کی گفت نیومده؟ داره ماشینو پارک میکنی.می‌دونی که این اطراف یه جای پارک هم پیدا نمیشه.

جیمین فقط سر تکون داد.

×جیمین، جونگ کوک می‌گفت این یارو کیم پسره خوبیه. ظاهرا بچه رو هم قبول کرده مگه نه؟

جیمین آروم تایید کرد:
+پسره خوبیه، صادقانه بخوام بگم... دوستم داره و بچه رو هم همین طور، ولی من...

‪𝗔𝗹𝗽𝗵𝗮 𝗼𝗿 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮؟Where stories live. Discover now