ووت فراموش نشه
Cнαpтer12:
خارجی بودنش بهانه ای شده بود تا بچه ها دورش حلقه زده مشتاقانه او را به حرف بکشند و جونگ کوک پشیمان از برملا کردن چنین حقیقتی، سعی میکرد با جوابهای کوتاه و پیش پا افتاده، از مرکز توجه فرار کند.
تنها جیمین بود که در گوشه ای خود را با مرتب کردن اطراف برای دور دوم عکاسی، مشغول نشان میداد ولی یونگی مطمئن بود گوشش با جمع است و از همه بیشتر کنجکاو شنیدن حرفهای جئون است. با اینکه نمی خواست تنهایی عمدی او را بهم بزند ولی بخاطر رفتار زشت خود عذاب وجدان داشت و برای آشتی کردن و بدست آوردن دوباره ی دل معشوقش صبر نداشت پس تا کسی حواسش به آنها نبود سراغش رفت."جیمین؟" و از کنار به او چسبید تا کسی صدایشان را نشنود: "من بابت رفتار و حرفهای امروز صبح معذرت میخوام."
جیمین همانطور سر به زیر مشغول بود: "مسئله ای نیست"
صدایش در حد زمزمه به سختی به گوش یونگی رسید و دلیلی شد تا یونگی به آن بهانه سرش را نزدیک تر ببرد و حتی شانه ی جیمین را ببوید: "میدونم تند رفتم ولی بخاطر خودت بود."جیمین متوجه شد و با اکراه خود را کنار کشید و نگاه سردی به او انداخت: "میدونم!"
یونگی محو چشمان سیاه و خمار جیمین، بی اختیار نالید: "اما...چرا اون؟! واقعاً برام سواله جیمین...چرا کیم؟!"
جیمین ابرو در هم کشید. انگار تازه متوجه میشد یونگی بیش از حد انتظار یک همکار یا حتی دوست در زندگی او دخالت میکند!!!
یونگی با ادامه پیدا کردن سکوت پرخشم جیمین نگاهش به دهان خواستنی او افتاد و آهسته تر اضافه کرد: "اینکه به دخترا علاقه نداری قبول! ولی بین پسرا...چرا تهیونگ؟!"
جیمین یک قدم عقب برداشت تا مسافت قانونی را رعایت کرده باشد! "تو چطور میتونی چنین چیزایی ازم بپرسی؟ اصلاً کی بهت اجازه داده؟!"
یونگی متوجه تند رفتنش شد و لبخند مهربانی زد: "مگه رفیق نیستیم؟"
جیمین خیره به چشمان پراحساس یونگی دلش نیامد دل او را بشکند! پس دوباره رو به میز کار چرخید و زیر لب غر زد: "به هر حال نمیخوام در این مورد با کسی صحبت کنم."
"باشه...میفهمم" یونگی لبخند خشکی زد: "هر وقت خواستی، من همین ورام." دستی به شانه اش زد و آهسته دور شد. مجبور بود عقب نشینی کند. جیمین برای او حکم رز سفیدی را داشت که با خارهای تیز و حتی زهراگینش اجازه ی نزدیکی به کسی نمیداد و او برای چیدن و بوییدن حتی شاید صاحب شدنش باید تک تک خارهایش را می برید!
─── ・ 。゚⊛: *.🩸.* :⊛゚。・───
دوهان توانسته بود به بهانه ی بازجویی پلیسی، گارسون جوان را که لی جونگ سوک نام داشت سر میز بیاورد و جونگ سوک راضی از وقفه در کارش که فرصت استراحت کردن به او میداد مقابل تهیونگ نشست.
YOU ARE READING
𝗣𝗼𝗶𝘀𝗼𝗻 𝗞𝗶𝘀𝘀║𝗞𝗼𝗼𝗸𝗩 ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ
Vampireبوسه ی سمی (کامل شده)🩸🍷 خون پسرک آنقدر دلچسب بود که می توانست تا آخرین قطره جانش بنوشد و مثل باقی شکارهایش رها کند تا بمیرد ولی فلز سرد و سوزنده ای به لب پایینش خورد و تلخی مزه اش را حتی نچشیده حس کرد. نقره؟ زنجیر نقره؟ لحظه ای فقط سرش را عقب برد...