^ادامه ی فلش بک^ولی بابک او را میخواست حال هر جور بود او را به دست می اورد پس من هم قول دادم که او را در این راه یاری کنم تنها راه دوستی ساره و بابک صمیمی شدن من و ساره بود پس باید خودم را به او نزدیک میکردم.
دختر شیرینی بود غیرممکن بود در جمعی حضور داشته باشد و ان جمع در ناراحتی به سر ببرد.
سرم را به دنبال ساره در حیاط دانشگاه چرخاندم که او را زیر تک درخت چنار ته حیاط پیدا کردم غرق در افکار خود بود کتابی در دست داشت و ان را مطالعه میکرد به شانه ی بابک ضربه ای زدم و گفتم:تو برو سر کلاست من برم پیش ساره باهاش حرف بزنم.
اخم هایش را در هم کرد و مثل پسرک های لوس و بی مزه ای گفت:
منم بیام!!
دستم را بالا اوردم و یک پس گردنی اب دار او را مهمان کردم و گفتم:
بدو بچه، بدو سر کلاست حوصله تو ندارم، به بچه رو میدی همین میشه دیگه !!
کلافه به سمت کلاس راه افتاد منم به سمت ساره رفتم با نزدیک شدن من حضورم را احساس کرد و سرش را بالا اورد کنارش نشستم و با ملایمت گفتم:
خوبی ساره خانم؟!
لبخند زد و سری تکان داد و گفت:
اره ممنون شما خوبید؟!
من هم سری تکان دادم و به دانشجو هایی که در کنار هم میگفتند و میخندیدند نگاه کردم و گفتم:
راستی بچه های اکیپتون کجان؟؟!
_ترم پیش یه مبحث رو افتاده بودن مجبور شدن این ترم دوباره بردارن منم اینجا منتظرشونم!
میخواستم بحث را به سمت بابک بکشم به اینکه چقدر به او علاقه دارد و اینکه دوست دارد به طور جدی با او رابطه برقرار کند. باز هم ساره را برانداز کردم چشم های سبز بلوری ، بینی کشیده و لب های قلوه ای ! یک مانتوی یشمی بر تن داشت و روسری همرنگ ان را بر سر کرده بود شلوار قد نود و کتونی ؛ ظاهر موجه و زیبایی داشت به او نگاه کردم و رفتم سر اصل مطلب :
ساره حالا که خودمونیم میخوام یه چیزی رو بهت بگم!
خیلی خودش را نگه داشت که نخندد متعجب او را نگاه کردم که خودش گفت:
بابک تو رو فرستاده؟!
همانگونه سری تکان دادم که باز هم گفت:
همه چی رو میدونم دیشب با بابک بیرون بودیم امروز هم من اومدم اینجا که بعد از کلاس بچه ها بریم کافه و ماجرا رو به همه بگیم و رابطه مون رو علنی کنیم.
نمیدانستم باید خوشحال باشم یا عصبی ؟! پسرک بیشعور مرا سرکار گذاشته بود ساره هم داشت به من میخندید که با خشم که مخلوطی از شادی در ان پدیدار بود گفتم:

أنت تقرأ
شروعی دوباره
عاطفية_من تو رو میخوام با تموم وجودم پس هیچوقت تنهام نذار! +تا حالا نیمی از وجودت روجایی جا گذاشتی؟! _نه! +پس بدون منم نمیتونم بدون تو جایی برم!!! 📌وضعیت : در حال پارت گذاری....