با اولین اشعه ی نور خورشید که از پنجره به داخل میتابید از خواب بیدار شدم ، بعد از اماده شدن از خانه بیرون زدم.
آخر های بهار بود و هوا کم کم گرم میشد اما صبح دل انگیزی بود تا بیمارستان پیاده رفتم.یک ساعتی طول کشید تا به بیمارستان رسیدم اما بعد از مدتی با ارامش خیال قدم زدم اگر تماس شراره را فاکتور بگیریم همه چی خوب پیش میرفت وارد بیمارستان شدم که خانم نسبتا قد بلند و خوش تیپی را دیدم که با خانم رسولی بحث میکرد نزدیک شدم و پرسیدم:
چیشده خانم رسولی؟!
خانم رسولی کلافه به من نگاه کرد و به ان خانم اشاره کرد و گفت:
این خانم اومدن و میخوان برن اتاق دکتر مجد هرچی بهشون میگم صبر کنن که خودشون بیان میگن نه من میرم اونجا منتظرش میمونم نمیتونم تو فضای بیمارستان بمونم!
به خانم نگاه کردم معلوم بود که ادم حسابی است چهره اش هم همچون تیپ و قیافه اش زیبا و مجذوب کننده بود رو به خانم گفتم:
بفرمایید کاری از دست من برمیاد؟ من همکارشون هستم.
لبخندی زد و دستش را دراز کرد که من نیز دستم را در دستش گذاشتم و لبخند زدم دهان باز کرد و گفت:
من مجد هستم نامزد دکتر مجد!
لبخند روی لب هایم خشک شد ارام دستم را از دستش بیرون اوردم و گفتم:
نامزدشون؟!!
لبخندش عمیق تر شد و گفت:
بله!
دست هایم شروع به لرزیدن کردم و با همان دست های لرزان رو به ان دختر گفتم:
میتونید تا وقتی که دکتر مجد میان تو اتاق من باشید!!
سر تکان داد و با من به سمت اتاق امد در دلم خودم را نفرین کردم که چرا به یاشار اعتماد کردم چرا میخواستم او را جایگزین بابکم کنم او حتی لیاقت فرصت هم نداشت!
به اتاق رسیدیم در را باز کردم و دخترک را به داخل راهنمایی کردم در اتاق باز هم از من تشکر کرد و گفت که فوبیای بیمارستان دارد و در محیط بیمارستان اذیت میشود ؛ سری تکان دادم اما سوال های زیادی به سمتم هجوم اورد بعد از پوشیدن روپوش بیمارستان در مقابلش نشستم و گفتم:
چیزی میخورید بگم بیارن؟؟!
سری به معنای نه تکان داد و گفت:
نه ممنونم منتظرم یاشار بیاد ، اون رو ببینم میرم!
سری تکان دادم و گفتم:
چند وقته که نامزد کردین اخه به دکتر نمیومد که زن داشته باشه.
تک خنده ای کرد و گفت:
خوب منو یاشار پسر عمو دختر عمو هستیم از بچگی باهم بزرگ شدیم وخانواده هامون از همون اول من و یاشار رو برای هم میدونستن ؛ الان که بزرگ تر شدیم میخوان که همه چیز رو رسمی کنیم!

KAMU SEDANG MEMBACA
شروعی دوباره
Romansa_من تو رو میخوام با تموم وجودم پس هیچوقت تنهام نذار! +تا حالا نیمی از وجودت روجایی جا گذاشتی؟! _نه! +پس بدون منم نمیتونم بدون تو جایی برم!!! 📌وضعیت : در حال پارت گذاری....