در چمدونم و باز کردم توش لباسا و چندتا از اسباب بازی های قدیمیم بود که باعث میشد حالم بهم بخوره اونا لباسی اصلیمو نزاشته بودن ، فقط وسایل آرایش و چیزایی کوچیکم توش بود ، داشتم میگشتم دنبال یه لباس مناسب ولی هیچی نبود ، برای همین مجبور شدم تاپ سفیدم و با شورت بپوشم ، رفتم سمت حموم که بغل تختم بود ، وقتی واردش شدم دهنم باز موند ، یه حموم بزرگ و یه آینه ی بلند و همچنین یه سینک بزرگ با دیواره آبی ، انقد قسنگه که میتونم شب و همینجا بخوابم . صورتم و شستم و آرایشمو کامل پاک کردم و گذاشتم صورتم به حالت عادی خودش برگرده ، من از صورت با آرایشم متنفرم چون گذشتمو به یادم میاره ، گذشته ی طولانیه تاریک وحشتناکم
برگشتم سمت تخت و پتو رو کشیدم کنار و رفتم رو تخت ، واقعا نرم و راحت بود پتورو تا گردنم کشیدم رو خودم و به سقف نگاه کردم و به این فکر میکردم که زندگی میتونه آدم و به کجا برسونه
_______________
چشام و مالیدم و آروم بازشون کردم ، بلند شدم و چشم به یه کاغذ افتاد که پایین تختم بود ، برداشتمشو بازش کردم با یه دست خط خیلی قشنگ و خیلی هم تمیز نوشته شده بود:
"صبح بخیر اِسکای ، من رفتم بیرون و تا ساعت ۱۲ برمیگردم تا اون موقع آزادی که همه جارو ببینی و اگه گشنت شد غذا تو آشپزخونه هست ، من چندتا چیز که احتمالا نیاز داری برات میارم
فقط چندتا چیز هست که برای اطمینان بیشتر باید رعایت کنی :
۱.تو نمیتونی خونه رو بدون اجازه ی من یا بدون من ترک کنی
۲.وقت خواب ساعت ۱۱ شب هست و با توجه به پرمشغله بودن من بعضی وقتا باید به سرکارم بیای
۳.تو اینجا رفتن به خرید ممنوعه و نمیتونه بری بیرون
۴.اگه هرمشکلی داشتی یه راست میای به خودم میگی و منم تا جایی که میتونم بهت کمک میکنم
۵.هرچی لازم داشتی بازم مستقیم میای به خودم میگی و منم برات فراهمش میکنم
۶.اگه خواستی از سالن ورزشی استفاده کنی اول از من اجازه بگیر چون کار کردن با بعضی از دستگاه ها سخته
۷.اگه بی خبر از خونه رفتم بیرون تو اتاقت بمون و ازش بیرون نیا تا بیام
خوب امیدوارم از اینجا بودن لذت ببری تا وقتی که من بیام آزادی و اگه به در بسته ای رسیدی ازش فاصله بگیر
-H×
کاغذ و گذاشتم رو میز بغلم و از تخت اومدم بیرون و مستقیم رفتم سمت چمدونم و مجله و کتاب طراحیم و با جعبه ی مدادام و برداشتم و گذاشتمشون رو تخت و وسایل کوچیکمو گذاشتم رو میز کنار تختم و بعد از در اتاق رفتم بیرون تا خونه رو بگردم
بعد ۱۵ دقیقه فهمیدم این خونه ۶ تا اتاق خواب ۷ تا حموم ۲تا اتاق که درشون قفله یه باشگاه و یه استخر بزرگ به اضافه ی دو تا اتاق بزرگ و یه آشپزخونه ی بزرگ داره
CZYTASZ
Through The Dark [H.S]
Fanfiction[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...